انشا معلم : در این مطلب از دلبرانه 10 انشا در مورد معلم ، ارزش معلم ، بزرگداشت شغل معلمی ، خصوصیات یک معلم خوب و .را گرد آوری کرده ایم که تقدیم دانش آموزان عزیزی میکنیم که از سن 7 سالگی تا سن جوانی و گاهی میان سالی شاهد زحمات و فداکاری هایی معلمانی هستند که معلمی را شغل انبیا میدانند و برای تعلیم و تربیت کودکان ، نوجوانان و جوانان از جان و دل خود مایه میگذارند. امیدوارم این نوشته برای شما مفید باشد.
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره یک
به نام خداوند جان آفرین . انشا خود را با موضوع نامه ای به
معلم عزیزم سلام
بیشتر ما دانش آموزان ازاین که رودر رو با معلم خود صحبت کنیم خجالت میکشیم.
بخصوص زمانی که قصد داریم از مهربانی ها ، محبت ها و زحمات بی دریغ او در دوران تحصیلی تشکر کنیم ، زبانمان بند می آید اما این دلیل بر این نیست که ما این همه فداکاری و ایثار و سخت کوشی شما معلم مهربان را قدر نمیدانیم . بلکه همیشه و همیشه حتی وقتی که با شیطنت ها و درس نخواندن هایمان تو را عصبانی میکنیم میدانیم که همه کارها و زحمات شما برای این است که ما آینده درخشانی داشته باشیم و برای خانواده و شهر و کشو خود فرد مفید و مهمتر از آن یک انسان واقعی باشیم.
شاید خیلی از دانش آموزان رویشان نشود به معلم خود بگویند که او را دوست دارند و از زحمات بی دریغش سپاسگزار هستند اما همه ما دانش آموزان معلمان مهربان و تلاشگر و دلسوزمان را دوست داریم و از قدردان محبت ها و زحمت های او هستیم.
میدانیم وقتی به ما سخت گیری میکنی ، گاهی ما را دعوا میکنی ، امتحان میگیری و تکلایف سنگینی برای ما محیا میکنی به خاطر آینده خودمان است و شما همچون یک پدر یا مادر نگران آینده و خوشبختی و موفقیت ما هستید .
ما از همه زحمات و دلسوزی های شما ممنونیم و از خداوند میخواهیم اجز بزرگ معلمی را که به فرموده پیامبر اسلام شغل انبیا است را به شما ارزانی دارد.
راست گفته اند که معلمی شغل نیست بلکه عشق است . چرا که اجر مادی شغل معلی با زحمات و سختی های آن قابل مقایسه نیست . معلم عزیزم تو را دوست دارم و تلاش میکنم فرد مفیدی برای جامعه خود باشم تا تلاش های شبانه روزی شما را جبران کنم.
منبع :
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره دو
انسان ها از گل آفریده شده اند، گلی که نیاز دارد تا پرورانده شود و نور و حرارت ببیند، سرما و گرما را بچشد و در نهایت آجری محکم و مقاوم شود تا روی دیوار زندگی و در لابه لای آن جا بگیرد و در نهایت جزئی از نقش دهنده ها و کامل کننده ی هدف زندگی و آفرینش باشد تا در نهایت به کمک یکدیگر آنقدر بادوام و با استقامت چیده شوند و لایه به لایه بالا روند و به قله ی صعود برسند تا به هدف اصلی دست یابند که این هدف چیزی نیست جز رضا در رضایت خداوند.
معلم ها دقیقا همان کسانی هستند که گل ذاتی انسان را می پروراند و راه درست را به آن نشان می دهند و زمانی که به آجری مقاوم تبدیل کردند در مسیر اصلی خود رها می کنند. معلم ها سرشارند از حس عشق و محبت و صبر و استقامت. مانند مادری مهربان کودک را نوازش می کند، به او درس می دهد و او را بزرگ می کند.
گاهی مانند پدری سخت گیر او را به جلو هل می دهد و گاهی او را مورد سرزنش قرار می دهد و آنگاه که کودک بزرگ شد و پا گرفت و راه افتاد در گوشه ایی می نشیند و اوج گرفتن او را تماشا می کند، معلم ها همان پیله ایی هستند که به دور کرم ابریشم می پیچند و آن را در قنداق خود و در آغوش خود نگاه می داند، دقیقا مانند سپری در مقابل سرما و گرما و در مقابل سختی ها حفظ می کنند و آنگاه کرم که بال گرفت و بال های رنگارنگ خود را گشود از پروانه جدا می شود و اوج گرفتن او را نظاره می کند.
معلم ها دل خیلی بزرگی دارند، هر سال مجبورند که تکه ایی از وجود خود را رها کنند و او را به دیگری بسپارند، مگر اینطور نیست که معلم ها هر بار به هر دانش آموز تکه ایی از وجود خود را تقدیم می کنند، از خود به آن ها محبت و عشق ، نوع دوستی ، فداکاری و ایثار را تزریق می کند و در نهایت بعد از گذر سال ها، زمانی که تمام وجود خود را صرف کودکانش کرد و هربار تکه ایی از وجودش را بخشید و زمانی که آن ها را جوان و بزرگ ساخت و خودش پیر و چروکیده شد در حالی که همه ی کودکانش او را ترک کرده اندو هر کدام به سمت زندگی خود رفته اند.
آیا معلمی شغل انبیاء نیست؟
گاهی معلم ها سر ما داد می زنند، گاهی سخت گیری می کنند اما کیست که نمی داند در پشت همه این سخت گیری ها یک دوستت دارم نهفته است. با تمام وجودش فریاد می زند که دوستت دارم. دوست دارم که همیشه کار درست را انجام دهی! دوست دارم که همیشه بهترین باشی و دوست دارم که انسانی با سواد و پر از محبت و مهربانی شود که اگر نبود هرگز هیچ معلمی آنقدر تلاش نمی کرد که تو در هر شرایطی و بدون هیچ بهانه ایی بهترین باشی. بنابراین هرگز از آن ناراحت نباش زیرا که هیچ مادری بد فرزندش را نمی خواهد و هیچ کودکی نمی تواند مادرهای زندگیش را فراموش کند.
منبع : enshabaz.ir
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره سه
به نام خداوندی که شمع را آفرید تا بدانیم که معلممان را به چه چیزی تشبیه کنیم و بدانیم که شمع می سوزد و اطرافیان خود را نورانی می کند. ما برای جواب دادن به این سوال خدای نکرده به قول بابایمان جسارت به حضور منور معلم خود نمی کنیم و جرات آن را نداریم که پیش معلم نازنین از خودمان چیزی بنویسیم. مقام بلند معلم کجا و قلم کوتاه من کجا. اما خوب به قول بابایمان چه می شود کرد. تکلیف است و کاری نمی شود کرد.
یک معلم خوب چنان نباید باشد، بلکه چنین باید باشد:
مهربان باشد:
درست است که از قدیم گفته اند چوب معلم گله هر کی نخوره خله، ولی باید به قول بابایمان توجه داشته باشید که چوب و شلنگ و سیم مربوط به دوران پارینه سنگی بوده است. در زمان ما از تشبیهات نرم استفاده می کنند تا خدای ناکرده بچه ها عقده ای نشوند و مثل گذشته به پرتاب ترقه و نیمکت شکنی روی نیاورند. معلم خوب نباید به خاطر عده ای دانش آموزنما خودش را ناراحت کند و ما را ناراحت تر. اگر مهربانی یادش برود به جای این که خودش مثل شمع بسوزد دل ما را می سوزاند و کلاس را دود غلیضی از غم و اندوه فرا می گیرد.
خوب درس بدهد:
یعنی این که وقتی یکی از بچه ها برای بار پنجم هم نفهمید که آقا معلم چه می گوید ناراحت نشود و قهر نکند. خب شاید آن بیچاره حواسش پرت شده و آقا معلم اصلا نباید فکر کند که پرت نشده و خودش را به پرت زدن زده است. بعدش هم وقتی خوب درس داد هر وقت یکی از بچه های پردل و پر از جرات کلاس گفت خسته نباشید درس را تمام کند و با بچه ها جوک بگوید و بخندد تا روحیه ی آن ها شاد بماند و زیر سنگینی درس له نشود.
نمره بدهد:
معلم ها همیشه از بچه ها می خواهند که توی کلاس به درس گوش بدهند و توی خانه درس بخوانند تا سر امتحان نمره ی خوبی بگیرند. همه ی ما می دانیم که آن ها البته درست می گویند. ولی باور کنید آقا اجازه ! مادرمان مرتب مریض می شود و مجبوریم تا صبح بالای سرش بیدار بمانیم و پرستاری کنیم. به پدرمان هم توی مغازه کمک می کنیم. این وطر نیست که فقط موقع خوردن آستین ها رابالا بزنیم. باید همیشه کمک کنیم. شب ها خسته می شویم و همیشه پای تلویزیون وقتی که خودکار دستمان است خوابمان می برد.
این همه را برای این گفتیم که می دانیم همه ی بچه ها بالاخرخ یک مادر مریض یا خواهر کوچولوی جیغ جیغو یا پدر پیر دارند که به خاطر خوبی کردن به آن ها قید اینترنت و بازی های رایانه ای را می زنند ، اما باز هم نمی توانند درس بخوانند. توی جلسه ی امتحان هم کمی هول می کنند و جواب ها از مغزشان می پرد. چه می شود معلم های عزیز به خاطر تشکر از زحما این بچه های خوب و زحمتکش چند نمره ای بهشان ارفاق کنند. به قول بابایمان جای دوری نمی رود که!
این بود نظرات ما در مورد معلم خوب امیدوارم به خاطر نظراتم از مدرسه اخراج نشوم .
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره چهار
شاید هر کس نظری در مورد خصوصیات و ویژگی های یک معلم خوب و دلسوز داشته باشد . مثلا یک نفر سخت گیری معلمان را باعث رشد و پیشرفت دانش آموزان بداند و دیگری باعث ترس و زده شدن دانش آموزان از درس تلقی کند . انشا خود را با احترام به زحمات همه معلمین خود آغاز میکنم و تلاش میکنم تا نظرات مختلف و متنوع در مورد یک معلم خوب گرد آوری کنم :
با وجود همه نکات و مواردی که در بالا گفته شد نباید فراموش کرد معلم هم یک انسان است و گاهی ممکن است در عملکرد خود کمی و کاستی هایی داشته باشد و درست است که معلمی شغل انبیا است ولی معلم معصوم نیست و ممکن است گاهی اشتباهاتی داشته باشد که قابل درک است و چیزی از ارزش زحمات و فداکاری های او کم نمیکند.
منبع : شیرازه
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره پنچ
انشا خود را آغاز میکنم و میخواهم که از عشق بنویسم . آری من از عشق مینویسم تا بگویم هنوز هم هست،حس میشود و هرروز به آغوش کشیده میشود.
من از معلمی مینویسم که ذره ذره ی وجودش در تیر های آتش سوخت اما نگذاشت دانش آموزانش آسیب ببینند؛
من از معلمی مینویسم که وقتی دانش آموزاش به سرطان مبتلا شد موهای خودرازد تا مبادا کودک در کلاس آزرده شود.
هرکسی نمیتواند معلم باشد.
جایی خوانده بودم اشتباه یک پزشک در زمین دفن میشود.
اشتباه یک مهندس بر زمین فرومیریزد
اما اشتباه یک معلم روی زمین راه میرود و جهانی را به فنا میشکد.
معلم ها قوی اند،قدرتمندند؛
هنگامی که به کلاس وارد میشوند باید تمام کلافگی هایشان را،تمام دل نگرانی هایشان را
و یا بهتر بگویم تمام احساساتشان را پشت در بگذارند
وچه زیبا بازیگرانی میشوند این آدمها
خیلی هاهم حتی اگر درجایگاه معلم نباشند بازهم معلم اند.
ساعت ها با آنکه غمگین اند لبخند میزنند تا به تو بفهمانند امیدچیست.
آری امید در چشمان آدمها باراه رفتنشان ،بالبخندهای بی منتشان معنا پیدا میکند.
معلم امید را به دانش آموزانش هدیه میدهد.
معلمی شغل انبیاست وچقدر زیبایند آنها که چه در شغل ،چه در خانواده و چه در اجتماع معلم هستند
واینجاست که میگویند هرآنکس که عاشق باشد معلم میشود.
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره شش
چشمانت آرامشی دارد که آرامش شبهای دریا در مقابلش به خاک می افتد و زانو می زند اراده ات برای آموختن به گونه ایست که کوه را سست و بی اراده می کند اقیانوس با آن همه وسعت و عظمت در برار بزرگی قلب تو خشک و بی آب می شود اگر از دلسوزی و محبت تو برای سنگ بگوین دل او هن رئوف و مهربان می شود
من الفبای زندگی را از زبان شیرین تو آموختم اما حال نمی دانم چگونه این الفبا را در کنار هم بچینم که شایشته ی نا م پر عظمت تو باشد تمام کلماتم از جلو نظام گفته و به صف ایستاده اند اما در میان آنها هیچ واژه ای را نمی یابم که برای تشکر و قدر دانی از تو کافی باشد
من فلسفه و منطق زندگی ام را از تو آموختم
شمال و جنوب کشورم را معنی کویر و دریا را به کمک تو شناختم و فهمیدم
از تو آموختم که جامعه، فرهنگ چیست؟
و حتی از تو آموختم رهبر و خدا و پیغمبر کیست؟
من از تو آموختم پنجه و ساعد و پرش سه گام را برای آبشاری بی نقص
جمع و تفریق و ضرب و تقسیم را به کمک تو فرا گرفتم که اکنون محبت هایت را یک به یک می شمارم
چه قدر بی شمارند ابیات شعری که معنا و مفهومشان را از تو آموختم
و امروز که روز توست همین ابیات در مقابل نام مقدست وزن و قافیه ی خود را از دست داده اند
چه کردی با این ابیات که آن ها امروز نه مفاعیلن را می شناسند و نه می دانند بحر هزج و رمل چیست
به کمک تو با تاریخ گذشته ی کشورم از هخامنشیان گرفته تا میرزا کوچک خان جنگلی و انقلاب مشروطه آشنا شدم
آری من از تو آموختم که چگونه رشد کردم و به اینجا رسیدم،
اینکه چگونه خودم را احساساتم را ودر آخر افکارم را بشناسم
پس حق دارد این قلم که ناتوان و بی رمق باشد
برای اینکه بر سطرهای دفترم از گذشت ها و مهربانی های مادرانه ات بنویسد
بیا و این بار هم مانند همیشه با آرامش چشمانت جانی دوباره ببخش به این الفبای بی جان زندگی
بیا و باز هم روشن کن چراغی از دانش را بر کودکان سرزمینت.
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره هفت
قلم را در دست میگیرم و از معلم مینوسم ، معلمی که شعر شیرین شعرای شهر شادی را در گوش مرزهای محبت زمزمه کرده .
معلم .
در مورد معلم چه باید گفت ؟
او که در سخت ترین لحظات زندگی، سرود سرسبزی را در وجود سرو سروده.
معلم دل را دانا کرده و دنیا را به دست دانش آموزان گره زده.
معلم آواز عاشقان عالم را در آیینه خیالشان نمایان کرده و به آن روح بخشیده.
معلم جهان را جاودانه کرده
و رنگ سیاه را از دفتر دل پاک نموده و جوهری به رنگ سپید به آن زده است.
ای معلم، می خواهم با تو سخن بگویم
که با تمام توانایی ات تارهای وجودم را به صدا در آوردی و خواندن غزل با خدا بودن را به من آموختی.
دست هایت را می بوسم و فرشی از گل هایی به هفت رنگی رنگین کمان در زیر پاهایت می اندازم.
سوی چشمانت را به نور چلچراغ روشن می کنم، قدومت را روی سرم جا می دهم و لبانت را آذین می بندم
تا بگویم بهار دلم با تو شکوفه زد و خزان زندگی ام با تو بی رنگ شد.
ای معلم، امروز می خواهم برای همگان بگویم تو که بودی و چگونه بودی و چگونه آموختی؟
می خواهم بگویم که چگونه آزاده بودن را توشه راهم کردی و جوهر وجودم را آکنده از مهر نمودی
و به من گفتی همیشه به یاد خدا باشم تا دنیایم را لبریز از شادی ببینم و از کفر و کذب دوری کنم.
ای معلم می خواهم چشمانم را به چشمه چشمان مهربانت بدوزم.
معلم عزیزم بدان که از صمیم قلب دوستت دارم.
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره هشت
انشا خود را با این کلام زیای شهید رجایی آغاز میکنم : معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد.
تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد.
انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس معلم» ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.
دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.
در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمه الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند .
منبع : سلیم نیوز
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره نه
با نام خداوندی که نخستین معلم انسان هاست انشای خود را در مورد مقام والای معلم و هنر معلمی آغاز میکنم .
شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه ترکیبی به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. خداوند را می خوانیم که او رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.
معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:
اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: ۱ـ ۵)
بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.
در این آیات خداوند، خود را معلم» می خواند
و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.
مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:
چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد
از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.
انشا خود را با سخنی زیبا از امام خمینی (ره) به پایان میبرم که ستایش مقام معلم فرمود :
معلم اول خدای تبارک و تعالی است .
به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره ده
از وقتی که پا به دبستان گذاشتم با موجود دلسوز و مهربانی به نام معلم آشنا شدم و این انشا را با احترام و قدردانی نسبت به زحمات و ایثار های بی دریغش به معلم خود تقدیم میکنم :
معلم همچون شمع روشنی میسوزد تا به ما علم و دانش بیاموزد،
و ما راه زندگی و مسیر صحیح آینده خود را با کمک او پیدا کنیم .
معلم مادر دوم ماست و مدرسه خانه دوم.
که میتوانیم در آن خوبی ها را از بدیها تشخیص دهیم و آنچه را که نیاموختیم در آنجا بیاموزیم …
این معلم است که ما را با کلمات آشنا میکند،
و فرق روشنایی و تاریکی مهربانی و ظلم نفرت و محبت را به ما می آموزد .
او به ما یاد میدهد که چگونه در زندگی فردی مفید باشیم
و با تلاش و کوشش باعث پیشرفت جامعه خود شویم .
او ما را با دنیای بزرگ آشنا میکند،
و تاریخ گذشتگان را به ما می آموزد تا از آن درس عبرت بگیریم،
و ما را با کوهها و دریا ها آشنا میسازد تا استقامت و عظمت را بیاموزیم .
و ما همیشه تشنه یادگیری هستیم ……
انسانها در طول زندگی احتیاج به یک معلم و راهنما دارند،
تا شمع راهشان گردد و آنها را از نادانی و جهل دور سازد .
پس بدانید که معلم شخص بزرگ و محترمی است که باید او را دوست بداریم،
و از گفتار و رفتار او درس زندگی بیاموزیم و فردی مفید برای کشور و ملتمان باشیم .
منبع : انشا سرا
******************************************************************
بیشتر بخوانید :
انشا سیل | ۵ انشا و تحقیق درمورد سیل چیست و سیل زدگان
انشا کودکی من | ۱۲ انشا درباره خاطرات کودکی و دوران بچگی
موضوع انشا آزاد | ۳۰۰ موضوع پیشنهادی جالب برای انشا
انشا آزاد | ۱۰ انشا با موضوع آزاد به انتخاب خود دانش آموز
انشا ازاد | ۱۲ انشا با موضوع آزاد برای پایه های مختلف تحصیلی
انشا هدف زندگی | ۷ انشا در مورد هدف زندگی در قالب های مختلف
انشا ۱۳ آبان | ۳ انشا در مورد روز دانش آموز برای پایه های مختلف
داستان فیلم ما همه با هم هستیم + معرفی فیلم و عکس بازیگران
درمان زود انزالی | علت و درمان انزال زودرس با ورزش و دارو
موضوع انشا آزاد | 300 موضوع پیشنهادی جالب برای انشاء
انشا شب یلدا | 10 انشا ادبی و کودکانه در مورد شب یلدا ( فارسی انگلیسی)
انشا اذان | 10 انشاء درباره صدای اذان (متن ادبی کوتاه و بلند)
معلم ,انشا ,ها ,دانش ,یک ,مورد ,در مورد ,معلم خوب ,یک معلم ,را به ,انشا در ,عزیزم دوستت دارم ,معلم عزیزم دوستت ,ادبی درباره معلمی
درباره این سایت