در این نوشته از بخش معرفی فیلم و سریال پرتال محبوب
این فیلم سینمایی که ساخته کمال تبریزی است یکی از پر ستاره ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران محسوب می شود.
امیدواریم که فیلمی مخاطب پسند باشید و سما از دیدن آن لذت ببرید.
در ادامه با ما همراه باشید.
ما همه با هم هستیم فیلمی به کارگردانی کمال تبریزی، نویسندگی پدرام پورامیری
حسین امیری دوماری و محمد داودی و تهیهکنندگی رضا میرکریمی است.
این فیلم ول شدگان نام داشت اما به دلایلی به ما همه با هم نیستیم و بعد به ما همه با هم هستیم تغییر نام داد
و فیلمبرداری آن از فروردین تا خرداد ۱۳۹۷ انجام شد.
مهران مدیری بعد از فیلم همیشه پای یک زن در میان است و لیلا حاتمی پس از فیلم شیدا
برای دومین بار با کمال تبریزی در کمدی ما همه با هم هستیم همکاری میکنند.
این فیلم دومین فیلم کمدی ای بعد از خوک است که لیلا حاتمی حضور در آن را پذیرفتهاست.
این فیلم همچنین نخستین همکاری مشترک محمدرضا گار، لیلا حاتمی، مهران غفوریان، پژمان جمشیدی و سیروس گرجستانی با یکدیگر است.
لوون هفتوان از بازیگرانی بود که ابتدا قرار بود در این فیلم بازی کند
و از او تست گریم نیز گرفته شد اما در ۱۹ اسفند ۱۳۹۶، هفتوان درگذشت و حضور او در این فیلم منتفی شد.
داستان فیلم در بستری کمدی روایت میشود و قصه یک شرکت هواپیمایی است که در حال ورشکست شدن است
رئیس شرکت (لیلا حاتمی) پیشنهاد میکند که با یک هواپیمای خراب از شرکت را با چند مسافر به داخل خلیج فارس بی اندازند
تا بتوانند از بیمه پول و خسارت بگیرند، او سراغ یکسری افراد میرود که از زندگی خسته شده و دنبال مرگ هستند
و آنها با امضای یک برگه قبول میکنند تا در هواپیما بروند، همه چیز درست پیش میرود
تا اینکه یک مسافر به اسم علی حاجتی (پژمان جمشیدی) بدون اطلاع از قصد مسافرین سوار هواپیما میشود و…
محمدرضا گار , مهران مدیری, مهناز افشار , لیلا حاتمی , ویشکا آسایش , جواد عزتی, هانیه توسلی
پژمان جمشیدی, مانی حقیقی, سروش صحت, حسن معجونی, مهران غفوریان, نادر فلاح, سیروس گرجستانی
علی شادمان, رضا ناجی, سیاوش چراغی پور, سام نوری, فرزین محدث, بهادر مالکی, یداله شادمانی
مهدی حسینی نیا, شیرین آقکاشی, بهزاد قدیانلو, اشپیتیم آرفی, لیدا فتح اللهی, شیوا بلوچی, دانیال کاظمی
عوامل تولید فیلم سینمایی ما همه با هم هستیم» عبارتند از: .
کارگردان: کمال تبریزی
تهیهکننده: سیدرضا میرکریمی
نویسندگان: حسین و پدرام امیری و محمد داودی
مجری طرح: جلیل شعبانی و سجاد علیجانی
مدیر تولید: مجید کریمی
برنامهریز و دستیار اول کارگردان: علیرضا شمس
مدیر فیلمبرداری: فرشاد محمدی
عکاس: زهرا مصفا
طراح گریم: مجید اسکندری
طراح صحنه: کیوان مقدم
طراح لباس: سارا خالدی
صدابردار: بهمن اردلان
طراح جلوههای ویژه کامپیوتری: بهنام خاکسار
مدیر روابط عمومی: سیدمحمدصادق لواسانی.
به گفته رضا میرکریمی تهیه کننده فیلم "برای ۳۸ بازیگر حرفهای این فیلم، چیزی حدود ۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دستمزد دادیم
که با دیگر هزینههای تولید، کلا ۶ میلیارد سرمایه، خرج این فیلم شده است.
به تازگی پوستر این فیلم منتشر شده است.
فیلم سینمایی ما همه با هم هستیم از پنجشنبه این هفته و همزمان با عید سعید فطر روانه پرده سینماها میشود.
فیلمبرداری فیلم سینمایی ما همه با هم هستیم با مدیریت فرشاد محمدی در طول ۲ ماه
در چند نقطه از تهران و قزوین انجام و ساعاتی قبل در سولههای مجموعه سعد آباد به پایان رسید.
ما همه با هم هستیم جلوههای ویژه کامپیوتری سنگینی دارد که در چهار ماه آینده زیر نظر بهنام خاکسار پیگیری خواهد شد.
همچنین مراحل فنی دیگر نیز همزمان انجام میشوند.
مراسم افتتاحیه اکران فیلم سینمایی ما همه با هم هستیم ۱۰ خرداد ماه
با حضور بازیگران، اهالی رسانه و مخاطبانی که بلیت این مراسم را تهیه کرده بودند
در سالن ۲۵۰۰ نفری هتل اسپیناس پالاس تهران برگزار شد.
پس از حضور بازیگران روی فرش قرمز، مراسم خوش آمدگویی به مهمانان توسط بازیگران
و عوامل این فیلم سینمایی در سال ۲۵۰۰ نفری هتل اسپیناس انجام شد
و مهران غفوریان مسئولیت اعلام اسامی بازیگران برای حضور آن ها روی سن را برعهده داشت.
در ادامه شما را دیدن تصاویر حضور بازیگران در اکران ما همه با هم هستیم جلب می نماییم
مهران غفوریان در اکران ما همه با هم هستیم
کمال تبریزی در اکران ما همه با هم هستیم
شقایق فراهانی در اکران ما همه با هم هستیم
نیما شاهرخ شاهی در اکران ما همه با هم هستیم
فیلم سینمایی ما همه با هم هستیم
نیما شعبان نژاد در اکران ما همه با هم هستیم
اشپیتیم عارفی در اکران ما همه با هم هستیم
مهران غفوریان در اکران ما همه با هم هستیم
رضا کیانیان در اکران ما همه با هم هستیم
محمد رضا گار در اکران فیلم ما همه با هم هستیم
محمد رضا گار در اکران فیلم سینمایی ما همه با هم هستیم
مهلقا باقری در اکران ما همه با هم هستیم
هلیا امامی در اکران ما همه با هم هستیم
همچنین از شما دعوت میکنیم به تماشای تصاویر پشت صحنه فیلم ما همه با هم هستیم
منابع متن : سلام سینما / filcin / cinemapress/ ویکیپدیا / برترین ها
منابع تصاویر: سلام سینما / پیج فیلم در اینستاگرام
پیشنهاد میکنیم مطالب زیر را ببینید
انزال زودرس نوعی اختلال در عملکرد جنسی است که می تواند کیفیت زندگی جنسی یک مرد را تحت تاثیر قرار بدهد. این اتفاق زمانی رخ می دهد که ارگاسم یا اوج لذت جنسی مرد زودتر از زمان دلخواه بروز می کند. این مساله گاهی اوقات می تواند منجر به بارداری ناخواسته شود اما گذشته از آن، زود انزالی روی رضایت جنسی شریک جنسی یک مرد هم تاثیر گذار است. در سال های اخیر و با شناخت بیشتر و بهتر اختلالات جنسی مردان ، درک بیشتری نسبت به مشکلات نشات گرفته از این اختلالات به دست آمده است. در این مقاله ما به بررسی بیشتر درمان زود انزالی می پردازیم و روش های موثر برای حل این اختلال را در اختیارتان قرار می دهیم.
درمان زود انزالی مردان
درمان انزال زود رس در مردان
در واقع نکاتی کلید درباره انزال زودرس وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره می کنیم.
برخی اوقات زود انزالی اوایل یک رابطه رخ می دهد و به تدریج و با گذشت زمان مشکل برطرف می شود. اما اگر این مشکل همچنان ادامه پیدا کرد باید تحت نظر پزشک قرار بگیرید و زوج درمانی شوید.
درمان زود انزالی با ورزش
هیچ داروی رسمی خاصی که از طرف سازمان غذا و داروی آمریکا تایید شده باشد برای درمان زود انزالی وجود ندارد اما مصرف برخی از داروهای ضد افسردگی به حل مشکل و درمان زود انزالی بعضی از مردان کمک می کند. وقتی به پزشک مراجعه می کنید انتظار نداشته باشید که در همان ابتدا برایتان دارو تجویز کند. پزشک اول باید شرح حال دقیقی از تاریخچه فعالیت جنسی شما بداند تا بتواند ریشه اصلی مشکلتان را تشخیص بدهد. به هر حال باید بدانید استفاده از هر نوع دارویی برای درمان زود انزالی می تواند عوارض جانبی خاصی ایجاد کند بنابراین قبل از مصرف هر گونه دارویی باید با پزشکتان م کنید.
داپوکستین (Dapoxetine) با نام تجاری پریلیجی (Priligy) داروییست که در بسیاری از کشورها برای درمان زود انزالی استفاده می شود. این دارو یکی از بازدارنده های باز جذب سروتونین (SSRI) است که خیلی سریع عمل می کند و علاوه بر این برای درمان زود انزالی مجوز دارد. با همه اینها باز هم باید برای درمان دارویی با داپوکستین معیارهای خاصی را در نظر گرفت. در صورتی که موارد زیر اتفاق بیفتند می توان از داپوکستین استفاده کرد:
درمان زود انزالی بدون دارو
عوارض جانبی مصرف داپوکستین عبارتند از:
درمان زود انزالی با دارو
استفاده از برخی داروهای موضعی روی آلت تناسی مرد میتواند کمک کننده باشد:
درمان زود انزالی با ورزش
دو درمان خانگی برای رفع زو د انزالی وجود دارد که می تواند در مردان موثر واقع شود:
هدف از انجام این روش افزایش کنترل روی روند انزال است. برای این کار باید وقتی مرد احساس کرد که به نقطه اوج لذت جنسی نزدیک می شود دست از تحریک جنسی خودش و شریک جنسی اش بکشد و زمانی که احساس ارگاسم فروکش کرد دوباره رابطه جنسی را از سر بگیرند.
این روش هم مشابه با همان روش قبلیست با این تفاوت که در این روش خود فرد یا شریک جنسی اش باید به محض احساس ارگاسم به مدت 30 ثانیه انتهای آلت تناسلی مرد را به آرامی فشار بدهند و بعد دوباره به رابطه جنسی ادامه بدهند. بهتر است مرد 3 یا 4 بار قبل از انزال این روش ها را انجام بدهد تا کنترل او روی روند انزالش بیشتر شود.
تکرار و تمرین کردن این روش ها برای کسب نتیجه بهتر بسیار مهم است با این حال اگر مشکل ادامه پیدا کرد بهتر است به پزشک مراجعه شود.
تحقیقات نشان می دهد که تمرینات کیگل که هدفشان تقویت عضلات لگن است در درمان زود انزالی تاثیر زیادی دارند. در تحقیقی 40 مرد مبتلا به زود انزالی تحت درمان های فیزیکی زیر قرار گرفتند:
بعد از 12 هفته درمان بیش از 80% شرکت کنندگان در این بررسی از افزایش کنترل روی پروسه انزال برخوردار شدند و موفق شدند حداقل 60 ثانیه زمان انزالشان را به تعویق بیندازند.
درمان زود انزالی در آقایان
عوامل زیادی ممکن است باعث بروز این اتفاق شود که عبارتند از:
در اکثر موارد انزال زودرس به خاطر وجود مشکل پزشکی نیست بلکه ریشه روانی دارد و به دلایل زیر اتفاق می افتد:
همه این موارد ممکن است مردانی که انزال طبیعی دارند را هم تحت تاثیر قرار بدهد که به آن انزال زودرس ثانویه یا اکتسابی گفته می شود. در موارد نادری که زود انزالی به شکل دائمی و مادم العمر وجود دارد ممکن است مساله به دلیل تروما یا آسیب روحی باشد که معمولا به دلایل زیر اتفاق می افتد:
آموزش درمان زود انزالی
به ندرت اتفاق می افتد که زود انزالی دلیل بیولوژیکی و پزشکی داشته باشد. اما ابتلا به موارد زیر ممکن است باعث بروز این مساله شود:
نحوه درمان زود انزالی
منبع medicalnewstoday / ترجمه اختصاصی سایت دلبرانه
بیشتر بخوانید :
انزال طبیعی چقدر طول میکشد و انزال زودرس چیست؟
ماساژ جنسی و تاثیرات مثبت آن در روابط شویی
عوارض قرص های تأخیری در مردان+معرفی انواع آن
دلیل اصلی بی میلی ن به برقراری رابطه شویی
کار هایی که قبل از برقراری رابطه جنسی نباید انجام داد
بجز وقت هایی که معلمین موضوع انشا را برای دانش آموزان مشخص میکنند وقت هایی هم هست که معلمین روی تخته به جای یک موضوع یا قالب انشای مشخص می نویسند : موضوع انشا آزاد » که در این صورت انتخاب موضوع و قالب و سبک انشا را به خود دانش آموزان محول میکنند در این صورت شاید کار کمی دشوار تر شود چون باید قبل از فکر کردن به نوشتن انشا موضوعی برای انشا انتخاب کنند. ما در این نوشته 300 ایده خوب و جالب برای انشا گرد آوری و منتشر کرده ایم که میتواند برای نگارش یک انشای خوب و مفید به دانش آموزان کمک کند.
لازم است اضافه کنم بخشی از این موضوعات انشای پیشنهادی از سایت خوب
برای انشا با موضوع آزاد میتوان هزاران پیشنهاد و ایده ارائه کرد اما به طور کلی این موضوعات را میتوان در دسته بندی های مختلفی مشابه آنچه در زیر میبینید قرار داد :
انشا با موضوع آزاد
همانطور که حتما متوجه شده اید ما در این نوشته قصد داشتیم برای وقت هایی که موضع آزاد برای انشای دانش آموزان مشخص میشود ، ایده های جدید و متنوعی (حدود 300 موضوع ) در اختیار شما قرار دهیم که از آنها استفاده کنید . درصورتی که شما هم موضوع و هم انشا با مقدمه و نتیجه گیری به صورت کامل را نیاز دارید روی 2 لینک زیر کلیک کنید و انشاهای کامل و به درد بخور با عناوین متنوع با موضوع "انشا آزاد" آن را مشاهده بفرمایید .
انشا ازاد | 12 انشا با موضوع آزاد برای پایه های مختلف تحصیلی
انشاء آزاد | 10 انشا با موضوع آزاد به انتخاب خود دانش آموز
1- بهترین نعمت های خداوند
2- داستان از زبان یک قطره باران
3- انس با قرآن یعنی چه؟
4- توصیف منظره طلوع یا غروب خورشید.
5- اگر مادر / پدر شوید میخواهید چه کارهایی برای فرزندان خود انجام دهید؟
6- نامه ای به حضرت زهرا (س)
7- اگر در زندگی نظم و برنامه ریزی نداشته باشیم چه اتفاقی رخ میدهد ؟
8- بهترین ورزش دنیا از نظر شما چیست؟
9- تلاش مهم تر است یا استعداد ؟
10- اگر پول زیادی داشتید چکار میکردید؟
11- پلیس خوب را توصیف کنید.
12- فواید قانون و اهمیت رعایت قانون
13- خاطره روز طبیعت ( 13 به در ) امسال
14- اگر ماشین زمان داشتید به گذشته سفر میکردید یا آینده ؟
15- نامه ای به اما رضا
16- بهترین و زیبا ترین هنر
17- اگر دانشمند بودید چه چیزی اختراع میکردید؟
- اگر رئیس جمهور بودید چه کارهایی انجام میدادید؟
19- نابرده رنج گنج میسر نمیشود
20- چگونه می توانیم باعث نوآوری و شکوفایی کشورمان باشیم ؟
21- از چه راه هایی می توان زبان فارسی را حفظ کرد ؟
22- یک روز بسیار سرد زمستانی را توصیف کنید .
23- چگونه ما ایرانیان می توانیم چراغ فروزان علم را برفراز همه جهان روشن کنیم ؟
24- دوست خوب کیست ؟
25- از زبان یک کودک بی سرپرست انشایی بنویسید .
26- چگونه می توان با صبر و استقامت بر مشکلات پیروز شد .
27- یکی از زیبایی های طبیعت را توصیف کنید .
28- حال یک گل زیبای چیده شده را از زبان خودش بنویسید .
29- دوست داری دنیا چگونه باشد .
30- اگر در خانواده ای ثروتمند – فقیر به دنیا می آمدم .
31- اگر من به جای معلم خود بودم .
32- فصل بهار را توصیف کنید .
33- زیبایی های پاییز من را به یاد . .
34- تفاوت انسان راستگو با انسان دروغگو را بنویسید .
35- داستانی تخلیلی در مورد پرواز
36- از زبان خورشید انشایی بنویسید .
37- تصوّر کنید در یک زیر دریایی شیشه ای زیر دریا گردش می کنید چه می بینید ؟
38- اگر یک میز بودم . .
39- زندگی عشایری را توصیف کنید .
40- یک روز بارانی را توصیف کنید .
41- خاطره ای از دوران تحصیل خود بنویسید .
42- کتاب خوب از آن جهت به دوست شبیه است که . .
43- رمز موفّقیّت را در چه می دانید ؟
44- محبت و دوستی را تعریف کنید .
45- نقش کتاب خوانی را در شخصیت انسانی توصیف کنید .
46- شرح دیدار خود را از یک جنگل بنویسید .
47- درباره خصوصیات و ویژگی های یک پدر مهربان و وظیفه شناس انشایی بنویسید .
48- درباره شخصیت والای حضرت علی با کمک گرفتن از آمادگی ذهنی خود انشایی بنویسید .
49- گفت و گویی خیالی میان کشتی و طوفان بنویسید .
50- سرمای زمستان در خانه ی کلبه ای در وسط جنگل .
51- بهترین خاطره در کودکی
52- اگر میتوانستید به گذشته سفر کنید به کجا و چه زمانی سفر میکردید
53- من یک راننده تاکسی هستم ( انشا از زبان یک راننده خسته تاکسی )
54- خاطرات کی آدم برفی
55- وقت طلاست یعنی چه؟
56- خلاصه بهترین کتابی که خوانده اید.
57- اهمیت کتاب و کتابخوانی
58- خوبی ها و بدی های بازی های کامپیوتری
59- خاطرات از زبان بچه های کار
60- حمایت از کار و کالای ایرانی
61- برای حمایت از کالای ایرانی باید چه کارهایی انجام دهیم .
62- امام خورشید پشت ابر است یعنی چه؟
63- انشا در مورد سه رنگ پرچم ایران
64-اگر مدیر مدرسه تان بودید چکار میکردید؟
65- آیا تا کنون در پیاده روی اربعین شرکت کرده اید ؟
66- اشنا ادبی در مورد طعم و رنگ و عطر میوه ها
67- به نظر شما شهدا چه خصوصیاتی داشته اند؟
68- خوبی ها و بدی های پیروی از مد در لباس پوشیدن.
69- رمز شادی و شادابی در زندگی
70- وقتی برای من مشکلی پیش میاید .
71- گندم از گندم بروید جو ز جو
72- ما برای ساختن آینده کشور چه وظایفی داریم؟
73- بهترین نعمت الهی در زندگی من . است که خدا را برای آن شکر میکنم
74- لحظه افطار ماه مبارک رمضان
75- نماز اول وقت با نماز آخر وقت چه تفاوتی دارد ؟
76- مناظره خیالی موج و صخره
77- صدای دریا
78- قدم قدم با علم ان شاالله اربعین میایم سمت حرم
79- مهم ترین تصمیم زندگی
80- چرا تقلب بد و گناه است ؟
81- تصمیمات خود را با قلب میگیرید یا عقل ؟
82- اهمیت رای دادن و شرکت در انتخابات
83- آینده نگری یعنی چه ؟
84- خاطرات یک جانباز شیمیایی از زبان خودش
85- چطور پدر و مادرم را خوشحال کنم
86- تروریسم یعنی چه
87- اگر رئیس جمهور بودم
88- خاطرات خاکی که تبدیل که کوزه شد
89- بهشت زیر پای مادران است
90- زیباترین لبخند دنیا ، لبخند مادر است.
91- صرفه جویی یعنی چه ؟ چطور میتوانیم صرفه جویی کنیم ؟
92- مهمان حبیب خداست
93- خاطره شبی که زیر آسمان پر ستاره خوابیدم . توصیف شب های پرستاره
94- چرا به جای این همه جنگ صلح در جهان برقرار نمیشود؟
95 برای آینده خود چه برنامه هایی دارید؟
96- خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
97- اخلاص در کار یعنی چه
98- نامه ای به کودک فلسطینی
99- اگر روزی حضرت مهدی را ببینم به او میگویم.
100- فرق آزادی و آزادگی
101- دشمن دانا و دوست نادان (داستانی)
102- هم نشین کاغذی
103- زمزمه محبّت (داستانی)
104- چگونه می توانیم از آبشخور های فرهنگی ایرانی برای آبادانی کشور خود بهره بگیریم
105- چشم های بارانی
106- آداب مسلمانی
107- خرمشهر نماد هشت سال مقاومت
108- از زبان یک لنگه کفش
109- بازگویی تجربه ی خود از دور اندیشی و دوستی
110- آداب معاشرت واخلاق نیکو
111- زیبایی های آفرینش
112- نوجوان وانتظارات او
113- معلم انشای من کیست؟
114- در آینده چه شغلی دارم؟
115- بهترین روز زندگی من
116- چرا کتاب میخوانیم؟
117- دریا چگونه جایی است؟
1- چرا باید از طبیعت مراقبت کنیم؟
119- ما فقط یک زمین داریم، یعنی چه؟
120- یک روز بارانی را توصیف کنید.
121- بهترین خاطره من چیست؟
122- بهترین شعر یا داستانی که خواندهام.
123-من کیستم؟
124-شهر من
125-کشور من
126-جهان آفرینش
127-نعمتهای خدا
128-شعل آینده من
129-فصلهای سال
130-پاییز
131-زمستان
132-زیباییهای بهار
133- اگر میتوانستم پرواز کنم.
134-اگر مخترع بودم ، چه چیزی اختراع میکردم؟
135-کتابهای خاک گرفته چه میگویند؟
136-چگونه کتاب خواندن باعث پیشرفت میشود؟
137-برای زندگی بهتر چه کنیم؟
138-سرگذشت مداد سیاه از زبان خودش
139-آرزو دارم در آینده بتوانم چنین کنم.
140-تصور کنید یک جنگلبان هستید
141-پرندگان در زمستان
142- حیوانات در حال انقراض
143- دوستان چه نقشی در زندگی ما دارند؟
144-تفاوت معلم خوب و معلم بد چیست؟
145-چرا احترام به معلم واجب است؟
146-برای پیشرفت کشورم چه کنم؟
147- مکالمه سیر و شلغم
148-مکالمه در و پنجره
149-عشق مادرانه چیست؟
150- درباره ی چه میدانم؟
151- انسانهای نیکوکار چگونه رفتار میکنند؟
152- انسانهای حسود چگونه فکر میکنند؟
153-پرواز خیال در آسمان شب
154- آیا کتاب، یار مهربان است؟
155-آیا خندهرو بودن همیشه خوب است؟
156- آیا دروغگویی همیشه بد است؟
157-نقش فردوسی در ادبیات فارسی چیست؟
158-دانشمندان چگونه به بشریت کمک کردند؟
159-اگر نویسندگان بزرگ نبودند، چه میشد؟
160- اگر شاعران بزرگ نبودند چه میشد؟
161-چگونه بین انسانها دیوار به وجود میآید؟
162-فواید برقراری ارتباط با دیگران چیست؟
163- مدرسه من چگونه جایی است؟
164- در آینده پولدار میشوم یا دانشمند؟
165- چرا پرندهها کوچ میکنند؟
166- زیباترین روز عمرم چگونه بود؟
167- از زبان نیمکت با دانشآموزان حرف بزنید.
168-چرا مادرم را دوست دارم؟
169-پدرم چگونه مردی است؟
170- از زبان درخت با آدمها حرف بزنید.
171-چگونه در زندگی پیشرفت کنیم؟
172- یک روز عادی من چگونه میگذرد؟
173-اگر من یک درخت بودم
174- خدا را اینگونه شناختم
175- اگر شاعر بودم
176-روزی که مریض شدم
177-روزی که نمره خوبی گرفتم
178-چگونه باید قدر فرصتها را دانست؟
179-اگر من معلم انشا بودم، چه میکردم؟
0-آیا فردا دیر است؟
1-کتابهای زمان بچگی را چه کنیم؟
2-فرهنگ آپارتماننشینی چیست؟
3-زندگی در کنار حیوانات خوب است یا بد؟
4- نامهای به خدا (یا پیامبر یا ائمه)
5- نامهای به مدیر مدرسه (یا معلم انشا)
6- نامهای به یک دانشمند (یا انیشتین)
7-فایده راستگویی و ضرر دروغگویی چیست؟
8-تخیلیترین خوابی که دیدم
9-چگونه برای نعمت شنوایی خدا را شکر کنم؟
190- چگونه برای نعمت بینایی خدا را شکر کنم؟
191- چرا باید خدا را دوست داشته باشم؟
192-چرا باید با دیگران دوست باشم؟
193- اگر در غار سرد و تاریک زندگی میکردم
194- زندگی ببر مازندران از زبان خودش
195-مکالمه دریا و صخره ساحل
196- کسی که از او متنفرم، چگونه فردی است؟
197- صدای پای پدر (یا مادر) پس از برگشتن از کار
198- زیباترین صدایی که شنیدهام
199-بهترین نعمت خدا به انسانها از نظر شما چیست؟
200- چرا آسمان شب زیباست؟
201- هزار کوه اگر سد ره من شوند.
202- خندهدارترین اتفاقی که برایم افتاد
203- روزی که جایزه گرفتم
204-صحبت تبلت (یا موبایل، لپ تاپ) با من
205- یک معلم خوب چه ویژگیهایی دارد؟
206-نگارگر هستی
207-اگر فصلها جابجا میشد
208-آنچه در چشمهای مادر میبینم
209- روزی که زیر باران خیس شدم
210- بهترین دوست من چگونه فردی است؟
211-چرا عمر عزیز است؟
212- اگر توریست بودم، به کدام کشور میرفتم؟
213-اگر یک دانشمند هستهای شوم
214- دوست دارم اینگونه انسانی باشم
215-بهترین راه رسیدن به خوشبختی
216-آیینه به من چه میگوید؟
217-خانواده خوب چه نقشی در موفقیت دارد؟
2-اگر در یک کلبه یخی زندگی میکردم
219-چرا باید راست بگوییم؟
220-اگر خانهمان پر از سوسک بود
221-صحبت مترسک و گنجشکها
222- اگر من رئیس جمهور بودم، چه میکردم؟
223- موسیقی چه تاثیری بر ذهن دارد؟
224-عرفان نوظهور چیست؟
225- آشنایی با اندیشه بزرگان
226- تأثیر مذهب در سبک زندگی
227- فواید درختکاری برای آیندگان
228- نقد و بررسی یک کتاب
229- چگونه خلاق باشیم؟
230- غروب جمعه چه کنیم که دلمان نگیرد؟
231- زندگی کنونی خودتان را بدون تکنولوژی توصیف کنید.
232- چه اندازه بلندپروازی خوب است و چقدر بد؟
233- انشایی از زبان حیاط مدرسه بنویسید .
234- دریا و زیباییهای آن را توصیف کنید .
235- بهترین روز زندگی من .
236- محل زندگی خود را توصیف کنید .
237- هر چه می خواهد دل تنگت بگو .
238- یکی از بستگان یا دوستان یا آشنایان خود را که در زندگی برای همه الگوست توصیف کنید .
239- برای ایام تعطیلات خود چه برنامه ریزی دارید ؟
240- نقش و فواید ورزش کردن در زندگی چیست .
241- در نومیدی بسی امید است . .
242- زادگاه خود را توصیف کنید .
243- راز رسیدن به هدف چیست ؟
244- آیا ممکن است شکست معنای پیروزی داشته باشد ؟
245- داستانی از زبان درخت .
246- شهر یا روستای خود را توصیف کنید .
247- نامه ای به خدا .
248- تن زنده والا به ورزندگی است که در زندگی مایه ی زندگی است .
249- دانش اندر دل چراغ روشن است وز همه بد بر تن تو جوشن است .
250- چرا همه به میهن خود عشق می ورزند ؟
251- یکی از خاطره های زیبای خود را بنویسید .
252- در مورد یک سفر خیالی انشایی بنویسید .
253- صندلی اتوبوس . .
254- یک روز برفی . .
255- چقدر قدر دقایق را می دانید ؟
256- صدای بارش باران به شما چه می گوید ؟
257- کتاب خاک گرفته . .
258- تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم .
259- گفت و گویی خیالی با "قالی" .
260- مسافرت چه تأثیری در روان آدمی دارد ؟
261- در مورد اعتیاد در جامعه توضیح دهید .
262- در مورد غیبت توضیح دهید .
263- ویژگی های یک دانش آموز خوب .
264- از اولیای مدرسه خود چه انتظاراتی دارید ؟
265- از دولت جمهوری اسلامی ایران چه انتظاراتی دارید ؟
266- یک پرستار خوب چه ویژگی هایی دارد ؟
267- در مورد جبهه و دفاع مقدس توضیحاتی ارائه نمایید .
268- بسیج یعنی چه و بسیجی چه وظایفی دارد ؟
269- در مورد بیکاری و علل آن توضیح دهید .
270- چگونه می توانیم شاداب زندگی کنیم ؟
271- هر چه بکاریم آن را درو خواهیم کرد . .
272- موسیقی عرفانی چه تأثیری در روح و روان آدمی دارد ؟
273- چگونه می توانیم از موهبت الهی استفاده کنیم ؟
274- برای رسیدن به خدا باید . .
275- نماز را گرامی داریم چون . .
276- در مورد وضع اجتماع و زندگی در آن توضیح دهید .
277- برای شکوفایی و نوآوری در مدارس کشورمان چه پیشنهاداتی دارید ؟
278- نگارگر هستی
279- تأثیر هم نشین خوب در زندگی
280- زندگی زیبا با الهام از اندیشه های بزرگان دین
281- نقش خرد و دانایی در زندگی فردی و اجتماعی
282- تأثیر دوست و هم نشین خوب در رشد شخصیّت
283- هیهات من الذله شعار امام حسین در کربلا یعنی چه؟
284- از شاعران قدیمی ایران زمین کدام یک را بیشتر دوست دارید چرا؟
285- از محبت خوار ها گل میشود یعنی چه
286- ایران سرزمین چهار فصل
287- رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی
288- هنر های ایرانی
289- تفاوت جنگ با دفاع مقدس
290- خاطرات یک درخت خشک قدیمی
291- فواید پس انداز
292- مهم ترین آداب پذیرایی از مهمان
293- دریا و شگفتی های زیر دریا
294- سخت ترین قسمت عمر ، کودکی یا جوانی یا پیری؟
295 در مورد حجاب چه میدانید
296- از تو حرکت از خدا برکت
297- از زندگی حیوانات چه چیز های مفیدی میتوان یاد گرفت
298- اگر میتوانستید یک مشکل در دنیا را حل کنید کدام را حل میکردید؟
299- سفر تخیلی به فضا
300- اهمیت برنامه ریزی و نظم در کارها
مطالب مرتبط :
انشا ازاد | 12 انشا با موضوع آزاد برای پایه های مختلف تحصیلی
انشا هدف زندگی | 7 انشا در مورد هدف زندگی در قالب های مختلف
انشا شغل | 7 انشا در مورد انتخاب شغل و میخواهید در آینده چکاره شوید ؟
انشا آینده | 5 انشا در مورد آینده ، شغل آینده ، سفر به آینده و آینده نگری
انشا مادر | 10 انشا مورد مادر و روز مادر و لالایی مادر انه (ساده و ادبی )
انشا ایران | 7 مقاله و انشا درباره ایران،پرچم ایران و با موضوع ایران وطن من
انشا در مورد دوست | 10 انشا درباره دوستی ،دوست خوب و خصوصیات آن
انشا در مورد حضرت محمد | 5 انشا در مورد زندگینامه و تولد حضرت محمد
انشا در مورد امام رضا | 5 انشا با موضوع زندگینامه و نامه ای به امام رضا
شب یلدا و آداب و رسوم کهن آن انقدر بین ما ایرانی ها محترم و عزیز است که دوست داریم این رسم دوست داشتنی را نسل به نسل به کودکان خود منتقل کنیم . این است که با معملین و اولیا دانش اموزان با تعیین موضوع انشا شب یلدا و یا کاردستی و نقاشی در مورد ان تلاش میکنند کودکان را به معانی و مفاهیم و فسفله رسم و روسوم شب چله آشنا کنند ما هم در دلبرانه برای کمک به دانش آموزان و اولیا آنها مجموعه چندیدن انشا از ساده تا دشوار برای پایه های مختلف تحصیلی آماده کرده ایم ( هم به زبان فارسی هم انگلیسی ) که تقدیم میکنیم امیدواریم اگر در مورد این مطالب موضوعی به نظر شما رسید با ما در میان بگذارید.
انشا شب یلدا شماره یک
من شب یلدا را دوست دارم و به من در این شب خیلی خوش میگذرد و میخواهم در مورد این که شب یلدا چه کارهایی انجام میدهیم برای شما انشا بنویسیم .
من دوست دارم با بچه ها بازی کنم و با آنها بخندم و شاد باشم
به همین خاطر مهمانی ها را خیلی دوست دارم مثل شب یلدا و عید دیدنی که همه فامیل دور هم جمع میشوند.
اینطوری هم پدر و مادر ها دور هم جمع میشوند و با هم صحبت میکنند و میخندند
و هم ما بچه ها میتوانیم با هم بازی کنیم .
بعضی وقت ها بزرگتر ها مثلا مادر بزرگ یا پدر بزرگ برای ما بچه ها قصه و خاطره تعریف میکنند.
و به ما خوراکی های خوشمزه تعارف میکنند .
مثلا به ما انار دانه شده و هندانه و آجیل و شیرینی و شکلات میدهند .
بعضی وقت ها ما بچه ها انقدر خوراکی های خوشمزه در شب یلدا میخوریم که دلمان درد میگیرد.
من شب های یلدا خیلی به یاد کسانی میافتم که فقیر هستند و نمیتوانند از میوه ها و آجیل خوشمزه شب یلدا برای کودکان خود بخرند.
ول دلم خیلی برای بچه هایی که مثل ما در شب یلدا خوشحال باشند و بخندند میگیرد.
من دوست دارم وقتی بزرگتر شدم به همه بچه های فقیر کمک کنم و برای آنها لباس و خوارکی خوشمزه بخریم تا آنها هم شاد باشند.
یلدا اولین شب زمستان است و زمستان چون خیلی سرد است ما باید حواسمان به بچه های فقیر و بیمار باشد.
نباید خودمان چند دست لباس داشته باشیم ولی بچه های فقیر هیچ لباس گرمی نداشته باشند.
خوب است حالا که شب یلدا میشود و ما به خاطر این همه نعمت خدا شکرگزار هستیم به یاد کودکان فقیر باشیم و به آنان کمک کنیم .
تا خداوند از ما راضی باشد و همیشه به ما نعمت های خوب بدهد. این بود انشای من در مورد شب یلدا
انشا شب یلدا شماره دو
'The sight of you each morning is a New Year
Any night of your departure is the eve of Yalda'
(Sa'adi)
به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
(سعدی)
Yalda, a 5000-year-old Night
‘Shab-e Yalda’, also known as ‘Shab-e chelleh’, (in English: Yalda Night) celebrated on December 21st or 22nd has great significance in the Iranian calendar. It was one of the most important celebrations in ancient Iran 5,000 years ago and continues to be celebrated to this day. It is the eve of the birth of Mithra, the Sun god, who symbolized light, goodness and strength on earth. Shab-e Yalda is a time of joy.
یلدا، شبی به بلندای 5000 سال
شب یلدا، یا شب چله، که هر ساله در شب اول دی ماه، 21 یا 22 دسامبر، جشن گرفته می شود، از جایگاه ویژه ای در گاهنامه ایرانی برخوردار است. این جشن یکی از ارزشمندترین جشن های ایران باستان، از 5000 سال پیش بوده و هم چنان جشن گرفته می شود. شب یلدا شب پیش از زادروز میترا، خدای خورشید (مهر)، می باشد که نماد روشنایی، خوبی، و نیرو روی زمین است. شب یلدا شبی است برای شادمانی.
Yalda is a Syriac word meaning birth. Iranians used the term ‘yalda’ specifically with reference to the birth of Mithra. As the longest night of the year, the Eve of Yalda (Shab-e Yalda) is also a turning point, after which the days grow longer. In ancient times it symbolized the triumph of the Sun god over the powers of darkness.
یلدا واژه ای سریانی به معنای زادروز است. ایرانیان این واژه را به طور ویژه به خاطر زادروز میترا به کار برده اند. شب یلدا، که بلند ترین شب سال نیز می باشد، یک نقطه چرخش است که پس از آن روزها بلندتر می شوند. در زمان های قدیم، همین بلندتر شدن روزها نشان از پیروزی خدای خورشید بر نیروهای اهریمنی بود.
On Shab-e Yalda, families gather at the house of parents or grandparents to spend the night eating delicious foods, nuts, fruits, and reading Hafez poems. In some areas it is believed that forty varieties of edibles should be served during the ceremony of the night of Chelleh. During Shab-e Yalda, fruits such as watermelon and pomegranates; and nuts like pistachio, almond, walnut, and dried seeds are served.
در شب یلدا، خویشاوندان در خانه پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ گرد هم می آیند تا شب را به خوردن خوراکی های دل پذیر، آجیل، میوه، و خواندن سروده های حافظ بگذراندد. در برخی از شهرها و روستاها، این باور هست که باید چهل گونه خوراکی در جشن شب چله برای پذیرایی از مهمان ها آماده شده باشد. در شب یلدا با میوه هایی هم چون هندوانه و انار؛ و آجیل هایی چون پسته، بادام، گردو، و دیگر دانه های خشکبار پذیرایی می شود.
After dinner the older individuals entertain the others by telling them tales and anecdotes. Another favorite and prevalent pastime of the night of Chelleh is divination by the Dīvān of Hafez (fāl-e Hafez). Shab-e Yalda is a good opportunity to be with family members and friends, refresh old friendships and mend strained relations.
پس از شام، بزرگترها دیگران را با گفتن داستان ها و افسانه های کهن سرگرم می کنند. یکی دیگر از سرگرمی های رایج و برگزیده شب چله گرفتن فال از دیوان حافظ است. شب یلدا فرصت مناسبی برای گرد هم آمدن در کنار دوستان و خانواده، تازه کردن دوستی های کهن و بهبود دادن وابستگی های خویشاوندی است.
Because Shab-e Yalda is the longest and darkest night, it has come to symbolize many things in Persian poetry; separation from a loved one, loneliness and waiting. After Shab-e Yalda a transformation takes place - the waiting is over, light shines and goodness prevails.
شب یلدا بلندترین و تاریک ترین شب سال است، و از همین رو نماد چیزهای بسیاری در سروده های پارسی است؛ هم چون جدایی از یار، تنهایی و چشم به راه بودن. پس از شب یلدا، همه چیز دگرگون می شود (چشم به راه بودن به پایان می رسد و خوبی بر تاریکی چیره می شود).
longest night of the year will meet the sun and the warm kiss upon
for life when everything freezes. happy Yalda
بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی
بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند. یلدا مبارک
گرد آوری و بازنشر این انشا از دهکده زبان
انشا شب یلدا شماره سه
به نام خداوندی که دل ها را به هم نزدیک و مانوس میکند انشای خود را درمورد شیرینی و زیبایی شب یلدا آغاز میکنم که هر سال بهانه ای میشود برای در کنار هم بودن ما.
یلدا می آید شبى که در آن انار محبت دانه مى شود
و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛
شبى که طراوت هندوانه هاى تازه تابستان به سرماى دستان زمستان هدیه مى شود
و داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود.
در ازدحام بشقاب هاى کوچک بلور، شیرینى صمیمیت ها و یکدلى ها، تقسیم مى شود
و کام هاى همه را شیرین مى کند.
یلداى طولانى سال، بهترین مجال براى نیم نگاهى کوتاه به لحظه هاست؛
لحظه هایى که در سرعت عبور، خلاصه مى شوند و مى گذرند
و این گذشتن، بهترین پیام براى زیبا زیستن ماست؛
زیرا شیرینى در کنار هم بودن لبخندهاى امروز،
هزار بار بهتر از اشک حسرت ریختن بر مزار جدایى هاى فرداست.
یلدا بهانه اى است،
بهانه اى، تا ما از فرمان کانال هاى پر پیچ و خم سیم هاى ارتباطات بگذریم
و لحظه هاى قشنگ با هم بودن را به هیجان سریال هاى زندگى شیشه اى، بدل نکنیم.
یلدا نه به سرخی هندانه هایش زیبایی یافته است نه به شیرینی دانه های اناری ، یلدا شیرین است و زیبا چون کنار هم قرار گرفتن ما مثل کنار هم گرفتن دانه های یاقوت انار زیبا و دل انگیز است . یلدایتان از بودن درک نار عزیزانتان شیرین باد.
انشا شب یلدا شماره چهار
ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می دارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و ی بیاسایند.
در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می گذاشتند و با جامه ای سپید به صحرا می رفتند و بر فرشی سپید می نشستند. دربان ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده ها و خدمت کاران در سطح شهر آزاد شده و به سان دیگران زندگی می کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند. البته درستی این امر تایید نشده و شاید افسانه ای بیش نباشد.
ایرانیان در این شب باقی مانده میوه هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می نشستند تا سپیده دم بشارت روشنایی دهد زیرا به زعم آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است. جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می شود. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا می شده است به این صورت که خانواده ها در این شب گرد می آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می کردند.
آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوه ها که اغلب دانه های زیادی دارند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می شوند که انسان ها با توسل به برکت خیزی و پردانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت آور می کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب به شمار می روند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده گویی می کنند.
انشا شب یلدا شماره پنج
زمانی قرار بود تکنولوژی زندگی را ساده تر کند، رفاه را بیشتر کند و وقت بیشتری به ما بدهد اما در حقیقت با ما کاری کرده است که دیگر حتی برای خودمان وقت نداریم چه برسد به عزیزان و اطرفیانمان ، نه برای بزرگترهایی که رنج بزرگ کردن ما را متحمل شده اند نه برای کوچکترهایی که عاشقاشان هستیم. این است که در این آشفته بازار و دویدن های هر روزه در پی هیچ ، یلدا یک فرصت شیرین است برای دورهم بودن و من انشای خود را در اینباره آغاز میکنم.
یلدا، بهانه اى است تا پندها و تجربه هاى ارزشمند پدربزرگ ها و مادربزرگ هایى را
که در پس وقت نداشتن ها و بى حوصلگى هاى کوچک ترها مدفون مانده اند، زنده کنیم.
یلدا، مجالى است براى تکرار هر آنچه روزگارى، سرمشق خوبى هایمان بوده اند
و امروز بر روى طاقچه عادت هایمان غبار مى گیرند و فراموش مى شوند.
مجالى است براى دیدن عزیزانى که تصویر و صدایشان در پس مشغله هاى زندگى رنگ باخته اند.
مجالى است براى نشستن لبخند بر لبان کودکان، در آغوش پر مهر بزرگ ترها.یلدا مجالى است؛
مجالى براى من، مجالى براى تو، تا همگى، لحظه هاى شیرین با هم بودن را تجربه کنیم.
یلدا را دریابید که شاید اگر این رسوم را نیز به دست فراموشی بسپاریم فرزندان و نوه های ما هرگز معنی خنده های عمیق جمعی ، بازی های دور همی ، خاطره گویی و خاطره شنیدن و اهمیت و احترام به بزرگتر ها را درک نکنند یلدا را دریابیم چون با هم بودن غنیمتی که تا از دست نرود قدر آن را نخواهیم فهمید .
انشا شب یلدا شماره شش
شب یلدا آخرین شب پاییز است. یلدا می آید و ثانیه ای دیرتر از شب های گذشته به پایان می رسد تا لحظه ای را مشغول خداحافظی با پاییزش شود.
مردم شهر هم در این شب به یادماندنی پاییز، در کنار خانواده شان گرم صحبت و میهمانی هایشان می شوند تا همراه یلدا، با آخرین شب پاییز وداع کنند. پاییز تمام می شود اما دانه های درخشان انار، بوی تازگی می دهند و هندوانه های قاچ خورده ای که میهمان لبخندهای شب نشینی می شوند. شب یلدا اگرچه سرد است، اما چنان دل را به یک دورهمی زیبا، گرم می کند تا آنقدر غرق شادی شویم که به یک باره نظاره گر قدوم سرد زمستان باشیم.
زمان بسیار سریع می گذرد. یلدا هر چقدر هم طولانی باشد بالاخره به پایان خواهد رسید و جایش را به زمستان خواهد داد.ما در شب یلدا در کنار خانواده و دوستانمان گرم گفت و گو و شادمانی هستیم آنقدر بحث هایمان گرم می شوند که حساب زمان از دستمان می رود! چه شب یلدا و چه شب های دیگر، اگر مملو از عشق و محبت باشد شبی به یادماندنی و خاطره انگیز خواهد شد.
کتاب شعر حافظ هم در شب یلدا، زیبایی بخش دورهیمان می شود و شعرهای دلنشین آن، فرح بخش روحمان. خوش تر از تمام اینها، گوش سپردن به سخنان نغز و شیرین بزرگترهایمان است که با خاطرات زیبایشان فضای خانه را دوست داشتنی تر می کنند.
پاییز، فصل برگ ریزان، فصل زیبای خداست و شب آخرش، یلدا، پایان خوش آن است. و دیگر خواب عمیق درختان ادامه خواهد داشت تا آنکه زمستان هم جای خود را به بهار دهد و سرسبزی و نشاط، همه جا را فرا گیرد. پاییز، با برگ های رقصان زرد و نارنجی اش نشانگر آنست که هر فصلی از فصول خدا رنگ خاص خودش را دارد و زیباست.و چه زیباست که با جشن شب یلدا هم با شکر گذاری نعمت زیبایی های پاییز خود را به میهمانی پر نعمت و چشم نواز زمستان خداوند دعوت کنیم.
انشا شب یلدا شماره هفت
شب یلدا های کودکی رنگ و بوی دیگری داشت درست مثل عید های کودکی ، ماه رمضان های کودکی ، اول مهر های کودکی .
درست است که بچگی به همه چیز رنگ و بوی شیرینی میدهد ولی شیرینی شب یلدا ریشه های دیگری هم دارد که در این انشا به آن خواهیم پرداخت.
تابه حال از خود پرسیدهاید که چرا شیرینی شب یلدای دوران کودکی را هنوز با خود دارید؟ هنوز تک تک داستانهای پدربزرگان و بزرگ فامیل را ازبر هستید؟ داستانهایی که دور کرسی گفته میشد و میوه این محفل تنها هندوانه و سیبی بود که مادربزرگها از تابستان در صندوقچه نگه داشته بودند و آجیلش گردو و قیصیها(زردآلوی پیوندی) خشک مانده از تابستان بود؟ هنوز شیرینی آن در کامها هست، همه اینها ساده بودند و بیپیرایه.
سادهبودن این محفلها دلیل شیرینی و ماندگاری شبهای یلدای سالیان پیش است، اما این سادگی این روزها رنگ باخته است، تجملات به شبهای یلدا هم وارد شده و از این شبها تنها خاطرات گرانی در ذهنها میماند.
شب چله محفلی بود، برای حلقه ای رندانه و باب طنازی که خنده را چهره به چهره در بین کرسی نشینان توزیع می کرد.
صفت خنده رویی ،در این جمع به همه نسبت داده می شد و صورت های سرخ سرما زده با نیم خنده های دندانه دار، بسان انارهای ترک خورده مجمر وسط کرسی بودند.
اما پای تلویزیون که به وسط آمد،قصه ها و متل های مادر بزرگ و شاهنامه خوانی پدر بزرگ کنار کشیدند و صحفه های لامپی، هر کدام به وسع شان،جمع های کرسی نشینی را کاهش دادند.
بعد از تلویزیون ها، سرفه های گاه و بی گاه تلفن همراه هم در وسط حرف بزرگترها دور کرسی افتاد تا صدا به صدا نرسد و بچه ها،به جای شاهنامه به مسیج بازی و پیامک فرستادن بسنده کردند.
حالا نیز برای برخی از جوان ها، تمام شادباش های شب چله تنها به یک پیامک ختم شده است و این جمع بودن ها در چند، کلمه احساسی پیامکی خلاصه می شود،تازه اگر زبان فارسی پاس داشته شده باشد و کلمات،نصف و نیمه به دست مخاطب نرسیده باشد.
بیاد داشته باشید که حتی طولانی ترین شب نیز به خورشید می رسه. همه لحظه های پایانی پاییزتان پر از خش خش آرزوهای قشنگ
انشا شب یلدا شماره هشت
صدای پای یلدا» می آید.فرزندان و نواده ها برای دیدار بزرگان خانواده بی قرارند. شب یلدا صدای پای یلدا» آرام آرام به گوش می رسد، پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها خانه را برای استقبال از فرزندان می آرایند و فرزندان و نواده ها نیز از آن سوی برای دیدار بزرگان خانواده بی قرارند. مغازه های آجیل و میوه فروشی جنب و جوشی خاص دارد. هندوانه و انار است که روی دست می برند و سینی های مملو از هدایا که بنا به سنت کهن شب چله ای» برایبهترین ها فرستاده می شود.
با نزدیکشدن به شب یلدا، شنیدن خاطرات مادربزرگ ها از بزرگترین شب سال، همیشه جذابیتهای خاص خودش را داشته و دارد. امروز همیشه در شنیدن خاطرات، سخن از سالهای دور به میان میآید. 50 سال قبل، 30 سال قبل یا حداقل 20 سال قبل اما در متن زیر علاوه بر سیری در خاطرات 20 تا 50 ساله برخی خاطرات به زمانهای خیلی نزدیک تعلق دارند. وجود این خاطرات یک چیز را یادآوری میکند؛ اینکه این رسم هنوز که هنوز است، در میان مردم برقرار است و هر سال باعث زایش خاطراتی جدیدمیشود. امسال شب یلدا را با خاطرات دور و نزدیک به شب پرستاره خاطرهها تبدیل کنید.
یَلدا یا شب چلّه یکی از کهنترین جشنهای ایرانی است. در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیمکرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته میشود. یلدا به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) گفته میشود. خانوادههای ایرانی در شب یلدا، معمولاً شامی فاخر و همچنین انواع میوهها و رایجتر از همه هندوانه را مهیا و دور هم صرف میکنند. پس از صرف تناولات، قصهگویی بزرگان خانواده برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فالگیری با دیوان حافظ رایج است.
شب یلدا، نخستین شب زمستان و طولانی ترین شب سال است که ایرانی ها طی رسوم کهن خود، به دور یکدیگر جمع می شوند و ضمن دید و بازدید، خوراکی های خاصی مانند هندوانه، انار، آجیل و. را مصرف می کنند. در این شب، جوانان پای صحبت ها و قصه های بزرگسالان می نشینند و از لابه لای داستان ها و قصه هایی که از زبان این گنج های زندگی می شنوند، عبرت ها و درس های بی شماری برای خود می اندوزند.
از جمله رسوم بسیار زیبا و پسندیده ایرانی در این شب که در اسلام نیز بسیار به آن سفارش شده، عیادت از سالمندان و بیماران است. ملاقات با خویشاوندان و دوستان و رسیدگی به احوال نیازمندان، به ویژه نیازمندان خویشاوند، از جمله آداب پسندیده و نیکویی است که در پرتو دستورات جامع و کامل اسلام، مردمان شریف ایرانی در شب یلدا و دیگر شب های طولانی و بلند زمستان به آن اهتمام می ورزند.
انشا شب یلدا شماره نه
شب یلدا (چله) آخرین روز آذر ماه، طولانیترین شب سال، اول زمستان است.
شب یلدا که در اصطلاح به آن شب چله هم می گویند، یکی از کهن ترین جشن های ایرانیان است. این شب آداب و رسومی دارد که قرن هاست که در بین ایرانیان رواج داشته است، مردم ایران در شهرها و روستاهای مختلف با توجه به فرهنگ، آداب و رسوم ویژهی خود شب چله را جشن میگیرند. در این شب طولانی همه ی اقوام نزد بزرگ طایفه ی خود می روند و پس صرف شام، تنقلاتی مثل میوه های زمستانی، آجیل میخورند و فال حافظ می گیرند.
شب یلدا فرصتی است برای دیدارهاست.
یلدا، بهانه اى است تا پندها و تجربه هاى ارزشمند بزرگان خاندان را که در پس وقت نداشتن ها و بى حوصلگى هاى کوچک ترها مدفون مانده اند، زنده کنیم.
یلدا، زمانی براى تکرار هر آنچه روزگارى، سرمشق خوبى هایمان بوده اند و امروز بر روى طاقچه عادت هایمان غبار مى گیرند و فراموش مى شوند.
مجالى است براى دیدن عزیزانى که تصویر و صدایشان در پس مشغله هاى زندگى رنگ باخته اند.
زمانیست براى نشستن لبخند بر لبان کودکان، در آغوش پر مهر بزرگ ترها.
یلدا یک روز از سال است که مجالى می دهد براى من و تو، تا همگى، لحظه هاى شیرین با هم بودن را تجربه کنیم.
انشا شب یلدا شماره ده
وقتی صحبت از شب یلدا میشود بیشترین چیزی که ذهن ما به آن مشغول میشود ، و برای آن وقت و هزینه میکنیم خوراکی های خوشمزه است اما شب یلدا قابلیت انجام کارهای فوق العاده دیگری نیز دارد . من 6 مورد از کارهای فوق العاده در شب یلدا را در اینجا لیست کرده ام که با شما در این مقاله در میان میگذارم.
۱_لباس های شاد بپوشید
از ترکیب رنگ های شاد و دلباز استفاده کنید. قبل از اومدن مهمون ها یه خوشگل سازی اساسی داشته باشین و سعی کنید توی بهترین و سر حال ترین حالت پیش بقیه ظاهر بشین.
۲_خوراکی های خوشمزه
از خوراکی های خوب و خوشمزه غافل نشید که این یکی ربطی به رسمی یا غیر رسمی بودن مهمونیتون نداره. معلومه که لذت تخمه شکستن و انار دون کردن با نزدیک ترین آدم های زندگیتون رو از دست نمیدین!
۳_موزیک شاد
با آهنگ های شاد و پر تحرک فضای اطرافتون رو خوشحال کنید.
۴_بقیه رو خوشحال کنید
از گپ و خنده و جوک های دسته اول، هرچیزی که به ذهنتون میرسه، استفاده کنید تا نقش خودتون رو توی خوشحال سازی اطرافیان انجام بدین. اگه هر یک نفر این کار رو انجام بده، میتونید تصور کنید چه شب خاطره انگیزی میتونه بشه؟
۵-حافظ بخونید و مشاعره کنید
حافظ خوندن میتونه کلی امید و روشنایی به جمعتون بده. از یه نفر که بهتر از پسش برمیاد بخواهید که براتون یه غزل بخونه، یا اگه همه موافق هستن، یه بازی مشاعره راه بندازین و اطلاعاتتون رو به نمایش بگذارید.
۶_خاطره تعریف کنید و آلبوم عکس ببینید
وقتی جمع صمیمی تره، آدم از اینکه عکس های قدیمش رو نشون بده و حالا شاید لو بده که قبلا یکی دو کیلو اضافه وزن داشته، ترس کمتری داره. دور هم عکس های یادگاری رو تماشا کنید و به خاطرات خوب و بد گذشته بخندید.
مطالب مرتبط
انشا در مورد شب یلدا | ۷ تحقیق و انشا کامل درباره شب یلدا و شب چله
سفره آرایی شب یلدا |روش های چیدن سفره یلدا به روش مدرن و سنتی شب یلدا | تاریخچه و آداب و رسوم کهن و ایرانی برای شب چله یا شب یلدا
کاردستی شب یلدا | 22 مدل کاردستی زیبا و ساده کودکان برای شب یلدا
نقاشی شب یلدا | 60 نقاشی و رنگ آمیزی شب یلدا برای کودکان و نوجوانان
مرغ و انار شب یلدا | دستور پخت مرغ بریان با سس انار خوشمزه شب چله
صدای اذان برای ما مسلمانان آوایی ملکوتی است از جانب خدا ، دعوتی است روزانه به سمت رحمت بی کرانش و یاد آوری است که ما را از گرفتاری ها و مشغله ها بیرون میکشد و به سمت هدف حقیقی زندگی فرامیخواند . به همین جهت موضوع انشا اذان ، صدای اذان و موذن مضوعی معمول در نگارش انشا و تحقیق در مدارس است ، ما هم برای کمک به دانش آموزان و مربیان 7 انشا با موضوعات مربوط به اذان نوشته و گرد آوری کرده ایم که در این مطلب تقدیم حضور شما عزیزان و دوستان دلبرانه ای خواهیم کرد. با ما همراه باشید.
انشا اذان شماره یک 1
موضوع انشا : انشا کوتاه و ساده در مورد اذان با مقدمه و نتیجه گیری
این انشا را با یاد و نام خداوند آغاز میکنم .
خداوندی که نشانه های مهربانی اش در همه جای جای هستی دیده میشود و صدای زیبای اذان یکی از این نشانه هاست .
وقتی به دنیا می آییم اولین جملاتی که در گوشمان زمزمه میشود اذان است .
وقتی کودکی هستیم ساده ترین جملاتی که پدر و مادر ها به ما یاد میدهند جملات ساده و کوتاه اذان است .
وقتی بزرگتر میشویم و غرق در کار و درس میشویم و گاهی از یاد خداوند غافل میگردیم صدای اذان به ما یاد آوریم میکند که موقع نماز است .
وقتی گرفتاریم و به خاطر مشکل و گرفتای مضطرب و بی قرار هستیم صدای اذان به ما آرامش و قوت قلب میدهد چون خدا هست.
اذان از تولد تا مرگ با ما همراه است و به ما یادآوری میکند که خداس هست : الله اکبر» و چه چیز بهتر از یاد بزرگی خداوند میتواند ما را آرام کند؟
این که وقتی در کار و درس و بی پولی و بیماری و هزار گرفتاری دیگر وقتی فکر میکنیم در این جهان تنهای تنهای هستیم و هیچ یاوری نداریم
صدای اذان به ما یاد آوری میکند که دنیا کوتاه است و تنها محلی است برای گذر و جهانی دیگر محل آرامش ابدی ماست .
به ما یاد آوری میکند که خدا از همه مشکلات ما بزرگتر است.
به ما یاد آوری میکند پیامبر مهربانی همچون محمد مصطفی صل الله علیه و آله داریم که رحمت خداوند برجهانیان است
و هر لحظه میتوانیم به در گرفتاری به او متوصل شویم
و وقتی بین درست و غلط زندگی سرگردان شده ایم از راه و روش او در زندگی پیروی کنیم .
به ما یاد آوری میکند که امامانی داریم از نسل علی علیه السلام که بهترین پیشوایان عالمند . پس چرا باید ترسان و غمگین شویم ؟
اذان ما را به رستگاری حقیقی فرامیخواند . آن هم نه به آرامی و با تاخیر
به ما میگوید به سوی رستگاری بشتابید » که دنیا کمتر از چشم به هم زدنی خواهد گذشت و فرصت بسیار اندک است.
در پایان انشای خود از خداوند مهربان سپاسگذارم که حتی وقتی من به خاطر گرفتاری های زندگی از یادش غافل میشوم او من را فراموش نمیکند . شاید اذان صدای ملائکه پروردگار است که من را صدا میزند . چون او خالق من ، بهترین دوستم و تنها تکیه گاه من در زندگی است . من را برای نماز و عبادتش صدا میزند، چون مرا دوست دارد با آنکه از من بی نیاز است.
انشا اذان شماره دو 2
موضوع انشا : تاریخچه اذان - ارزش موذن در کلام ائمه
تاریخچه اذان در اسلام به زمان رسول خدا بر می گردد. در ابتدای ورود پیامبر بزرگوار اسلام به مدینه مسلمانان دور هم جمع شده بودند و برای چگونگی از اوقات نماز چاره اندیشی می کردند. هر کسی نظری می داد. اما چون ایده های آنها به نوعی تقلید از مذاهب دیگر بود،پذیرفته نشد. تا اینکه جبرییل بر پیامبر شعار اذان را ابلاغ کرد. رسول خدا(ص)نیزازعلی (ع) خواست که کلمات اذان را به بلال بیاموزد و از همان زمان بلال،غلام سیاه پوست آزاد شده تازه مسلمان به صورت رسمی مؤذن شد .
به دلیل اهمیت اذان،مؤذن نیز به سبب اینکه ذکر و یاد خداوند متعال را در قلب ها زنده می کند و انسان را به استفاده ازآن ثمره و بهره ای که خداوند متعال،برای مؤمنان در نماز قرار داده است دعوت می کند،ارزشی والا دارد.
چنان که امام رضا(ع) از پیغمبر (ص) نقل می کنند که فرمود:
در قیامت مؤذنان ازهمه مردم سر افراز ترند. مؤذن بهترین یاورانسان است تا او بر فرایض خود تنبه پیدا کند. چون گاهی اشتغالات زندگی و ابتلائات مادی چنان انسان را سر گرم می کند که حتی از انجام واجباتش نیز غفلت می کند. در چنین شرایط، کسی که انسان را متوجه غفلت خود می کند، برانسان حقوقی پیدا می کند.
امام سجاد(ع) حق مؤذن را در رساله حقوق این چنین بیان می کند:
و اما حق اذان گو این است که بدانی او خدایت را به یاد تو می آورد و تو را به حظ و نصیبی که داری،دعوت می کند و او بهترین یاور و کمک تو درانجام واجبی است که خداوند به عهده تو نهاده است. پس او را بر این کار سپاس گوی،همچنان که نیکو کاری را نسبت به خدا سپاس می گویی و باید بدانی که او نعمتی خدادادی است و باید با نعمت خدا خوشرفتاری کنی و در هر حال شکرگزار نعمت های الهی باش.”
امام صادق(ع) در باره ارزش معنوی و پاداش و اجری که خداوند برای مؤذن قرار داده است،می فرماید:
خداوند برای مؤذن تا آنجا که چشم کار می کند و می بیند و تا وقتی صدایش بلند است،غفران و آمرزش قرار داده و هر تر و خشکی که صدای او را می شنود،اورا تصدیق می کند. هرکس در مسجدی که مؤذن در آن اذان گفته،نماز بخواند،مؤذن در نماز او سهم دارد و هر کس که با اذان او توجه کرده،نماز بخواند،او نیز در قبالش حسنه می گیرد.”
ارزشهایی که برای این عمل بسیار ساده و هدایتگر ذکر شده است نشان می دهد خداوند به کسی که اذان می گوید اجر و پاداش فوق العاده مقرر کرده است و امام سجاد(ع)از آن به عنوان یک نعمت یاد می کند برای کسی که با صوت زیبای خود بانگ اذان را سر می دهد.
با توجه به این روایات است که در می یابیم حق مؤذن ،حقی است که ادای آن بر ما واجب شده تا ارزش اذان را نیز عمیق تر درک کنیم. ای معبود من ای ارام جانم مرا بخوان,بخوان تا به دعوتت لبیک گویم ودیدارهرزمانی که صدایم کنی آسمان هفتم تنهای تنها فقط من وتو. پیشکش معشوق حقیقی ام .
انشا اذان شماره سه 3
موضوع انشا : صدای اذان از گل دسته مسجد نغمه جان بخش ملائکه - انشا ادبی در مورد اذان و نماز
حال که پس از شنیدن نغمه جان بخش اذان چون پرنده ای سبکبال دل به آسمان عشقت می سپارم آرام وآسوده جان دست هایم را به سوی آسمان تو بالا می آورم ونیت دیدار تو را می کنم .به گفت وگو باتو می نشینم. ستاره های قلبم چشمک ن نوید بهشت رامیدهندانگار صدای اشنایی گوش جانم رامینوازد.صدایی که بذرعشق و معرفت رادر کویر وجودم میکارد وامیدبه رحمت حق را در دلم زنده میکند.
اری! اذان صدای ملایکه های خداست که خوش امد می گویند به نمازگزاران و بالهای خود را بر زمین می گسترانند تا فرش زمینیانی باشد که دعوت حق را لبیک گفته اند . نماز! اری واژه ی نماز که می شنوم پیمانه وجودم از لطف و رحمت حق لبریز می شود و غنچه های وصل در باب وجودم شکوفا می شود چرا که نماز مشق عارفان و عاشقان است ، نماز نور دیده ی اهل یقین است. نمازچشمه جوشان و زلال توحید و معرفت است و نماز وسیله عروج انسان به معراج است.
وقتی به نماز می ایستم با شنیدن " بسم الله الرحمان الرحیم" ،گل امیدهمچون خنده ای برجانم می نشیند وبا شنیدن والضالین گناهانم برایم تداعی میشوند واشک خوف از چشمانم می بارد.
نورایمان در دلم تابیدن می گیرد و شوق وصل سراسر وجودم را فرا. دلم را آزاد از هر قیدوبندی به طرف آسمان پرواز می دهد تا حرم امن الهی شود چرا که خداوند خود گفته است که در قلب شکسته جای دارد دستانم را همچون مناره های مسجد رو به آسمان بلند می کنم و به بالهای فرشتگان پیوند می زنم تا مرا با خود به نوروروشنای هستی ببرند.وقتی به نماز می ایستم خودرا غرق در دریای لطف وکرامت الهی می بینم وحوض کوچک دلم لبریز ازباران وجود واحسان خداوند میشود وسراچه قلبم منور از نور حق میگردد .
آنگاه که در لحظه های تنهایی وبی کسی شکوفه نام خداونداز لبانم میتراود واز خویش رها میشوم وهاله ای ازعشق وروشنایی وجودم را فرا میگرد .چه زیباست لحظه ی نجوای با حق ،چه زیباست لحظه سبز رهایی از خویشتن و به خدا پیوستن ،چه زیباست سر نهادن بر خاک عشق و بندگی وغرق دریای حق شدن ،چه زیباست اشکهایی که از فرط گناه از گوشه چشم ،خود را به زیرمی اندازند تا به دریای جوشان حق برسند و چه زیباست ثانیه هایی که دل با نام ویاد خدا ارام می گیرد .
الهی بانگ اشنای اذانت مرا از گلدسته های عشق ومعرفت به سوی سجادهای از رازو نیاز می کشاند تا لحظه ای تاریک گمراهی را بگذرانم وصراط مستقیم را برگزینم وتو را به وحدانیت و یگانگی تسبیح گویم خواهم که حسنات ونیکی دنیا وآخرت را عطایم فرمایی و رهایی از اتش دوزخ را نصیبم سازی. خدایا! تو همانی که در مقابل فرشتگان به بندگانت مباهات می کنی که بندگانم به نماز ایستاده اند، تو همانی که جان تشنه ی هر مسلمانی را با نام خودت سیراب می گردانی.
خدایا تو ارامش دل بی قرارانی، تو نور شب ظلمانی عاشقان وسالکانی.
الهی پس کویر خشکیده ی جان مرابا چشمه زلال نماز ابیاری کن تا دشت سبز اذان با ندای ا…اکبر،
ابتدا ما را به توحید و یگانگی خداوند فرا می خواند و یاد آور می شود که همه خلق و فرمان آفرینش از آن خداوند است،
مشیت او سبب هستی است و او دارای بزرگترین صفات عالیه است.
پس از آن گواهی به رسالت رسول خدا(ص)می دهد که دلسوزانه آموزه های الهی را به مردم ابلاغ نمود.
آن گاه یاد آور می شود که نماز بهترین عمل است
که رستگاری را در پی دارد. از این رو از مردم می خواهد که در اجابت این دعوت شتاب کنند.
انشا اذان شماره چهار 4
موضوع انشا : اذان یادآوری قرار ملاقات ما با خدا
اذان در که در کوچه و خیابان شهر پخش میشود یاد آور یک قرار ملاقات مهم است ،
قرار ملاقاتی که از سمت خالق برای مخلوقاتش معین شده است . در این انشا در مورد این قرار ملاقات مهم با شما صحبت میکنم.
صبح زود است و هنوز گرگ و میش صبح، چون صدای اذان را می شنوم خواب از چشمانم رخت بر می بندد
یاد قرار ملاقاتم می افتم قرار ملاقاتی که در یک طرف عبدی کوچک و در طرف دیگر مولایی بزرگ قرار دارد.در چنین ملاقاتی که حتما هم بسیار سرنوشت ساز و مهم است، عجله نکردن اشتباهی بس بزرگ به شمار می آید.از جایم بر می خیزم و قصد وضو می کنم.هنگامی که قطرات آب را بر روی صورتم می ریزم، در ژرفای ذرات آب، معبود را می بینم . معبودی که خالق و آفریننده همه چیز است.
هنگامی که آب این مایه ی طهارت بخش را بر دستانم می ریزم، امید وارم که دیگر از این دست کار خطا بر نیاید.هنگامی که پاهایم را مسح می کشم با تمام وجود به دنبال این هستم که دیگر این پا ها به جایی نروند که در آنجا ذکر و یاد معبودم نباشد.بعد از آنکه از وضو فارغ شدم به سمت سجاده ام می روم و آن را به آرامی باز می کنم .
ناگهان عطر گل یاس کل فضا را در بر می گیرد .عطری که در اعماق آن قدرت خالق نهفته است. معبودی که بر همه چیز و همه کس تسلط کامل داردو آفریدگاری که قدرت مطلق است.هنگامی که شروع به اقامه گفتن می کنم با هر تکبیر گویا دری از توحید به روی من باز می شود.چون اشهد ان لا اله الا الله می گویم گویا نه تنها این جمله بر زبان من جاری می شود بلکه اعماق وجودم و ذره ذره تنم نیز همه با هم بانگ تهلیل سر می دهند. وقتی که اقامه را پایان می برم باتکبیری ملاقات خود را با معبودم شروع می کنم.
با تکبیری که در آن عشق به خدا نهفته است نماز خود را آغاز میکنم تا انتهای نماز که آن وقت خداحافظی و وداع فرا می رسد . همواره وداع ها سخت و دردناک بوده و اکنون نیز هست اما هیچ وداعی سخت تر از وداع با کسی نیست که او را از عمق دل و جان دوست داری . با دلی تنگ و پر از اندوه سلام می دهم :
السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته
السلام علینا و علی عباد الله الصالحین
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
و ملاقات من با معبودم به پایان می رسد .
اذان یک یاد آوری و تذکر برای قرار های ملاقات 5 گانه ای است که من با خدا دارم و یاد آوری این مطلب است که او همواره در کنار من است و همواره یار و محافظ من .تنها اوست که از رگ گردن به من نزدیک تر است. اما ای پروردگار من !هر چه گویم از تو کم گفته ام ! ای خدایی که خود را به ما شناسانیدی و شیوه سپاسگزاری از خودت را به ما آموختی و در های علم پروردگاری ات را به روی ما گشودی و ما را به اخلاص ورزیدن در توحید خودت رهنمون گردانیدی و از شک ناباوری نگاه داشتی .
پروردگارا ! ما را در توحید و شناخت و ستایش خودت همواره پا برجا و مستحکم قرار بده و در های رحمت خود را به روی ما بگشای،و اما خدایا! ظهور آقا و مولا و سرورمان را هر چه زودتر نزدیک بگردان و مقدمات ظهورش را مهیا ساز و ما را از یاران و پیروان راستین حضرتش قرار بده.
انشا اذان شماره پنج 5
موضوع انشا : صدای اذان از تولد تا پایان زندگی - مفهوم اذان
اذان صدایی است که از بدو تولد در گوش ما خوانده شده است و هر روز نیز به آن گوش می دهیم. آیا به صدای اذان صبح گوش کرده اید؟ لذت بخش ترین صدایی است که در سکوت گرگ و میش به گوش می رسد. . .
صدای بانگ خوش اذان که روزانه پنج بار طنین انداز روح بشریت می شود و با صدای در امدن اذان مردم از جای خود بلند می شود و وضو می گیرند و یا به صدا در امدن اذان مردم از جای خود بلند می شود و وضو می گیرند و یا در خانه به صورت فرادی و یا در مسجد به صورت جماعت نماز خود را می خوانند و دست به دعا به سمت پروردگار می برند و طلب مغفرت و امرزش می کنند.
صدای اذان حتی یک ثانیه در تمام دنیا قطع نمی شود.ان هم به دلیل این است که زمین گرد است و ساعت طلوع و غروب خورشید در جای جای جهان متفاوت است.بنابراین در هیچ جایه دنیا صدای اذان قطع نمی شود و دائما در حال نواخته شدن می باشد.
اذان که با بزرگی خداوند شروع می شود و بابزرگی خدا و نبود هیچ معبودی جز او به اتمام می رسد و در این راه برای به صدا در اوردن اذان خیلی از پیامبران و انسان های بزرگ تمام تلاش خود را کرده اند و جان خود را در این میان از دست داده اند تا همیشه اذان به صدا در بیاید تا شاید حتی یک نفر از خواب غفلت برخیزد و دست از گناه بکشد.
اذان یکی از هشدارهای بسیار دلنشین و خوش صدای پروردگار می باشد تا یاداور شود برای مردمی که چشم از حقایق دنیا بسته اند و کورکورانه زندگی می کنند و روزانه پنج بار و در یک سال ۱۸۲۵ بار این هشدار را به صدا می اورد و این نشان از فرصت های زیاد پروردگار است که بنده ی خود می دهد تا که شاید از راهی اشتباه خود باز می گردد و در مسیر درست و الهی قدم بر دارد.
ما مسلمانان کشور ایران هستیم و مانند سایر کشورهای مسلمان بانگ اذان همیشه نواخته می شود و مانیز باید اذان و نماز و نماز و قران را بخوانیم تا شاید رستگار شویم.
انشا اذان شماره شش 6
موضوع انشا : انشا ادبی در مورد اذان و معانی و مفاهیم آن
به نام خداوندی که ما را فراموش نمی کند ، و حتی واجباتی مثل نماز و روزه را قرار داده است تا با یاد آوری او رنگی بهتر و زیباتر به زندگی خود بدهیم و با یاد او از بدی ها بپرهیزیم و به سوی خوبی بشتابیم . همانند آنچه در اذان میگوییم " حی الی الصلاه ، حی علی خیر العمل " انشای خود را با یاد او آغاز میکنم.
خود را چون قطره ای در دریای بیکران مهر ورحمتت حس می کنم ، جانم از عشق دیدارت لبریز است .تاکنون چنین حس زیبایی نداشتم . امروز که می نویسم واذان را برلب از جانم می خوانم زیباترین حال را دارم حسی معنوی ، حسی چون رود های روان که از دریای مهربانی تو سر چشمه می گیرند با شنیدن ذکر
" لا اله الا اله "
هر چیز دنیوی بار دیگر ارزشش را برایم از دست داد .
از هرچه وابستگی بود رها شدم آن چه را تا امروز دوست داشتم ودر گوشه ای از قلبم برایش جای خاصی باز کرده بودم کوچک وبی ارزش شد ؛ چون نام تورا شنیدم و خواندم جز تو کسی برایم نیست که اینچنین با ارزش باشد . می دانم این خداهای دروغین که انتظار معجزه از آن ها داشتند پوچ وبی ارزش اند وتنها تویی که خدای منی تورا می ستایم که ستایشت آرام روح و جان من است و حال پس از شنیدن این نغمه جانبخش چون پرنده ای سبکبال دل به آسمان عشقت می سپارم آرام وآسوده جان دست هایم را به سوی آسمان تو بالا می آورم و نیت دیدار تو را می کنم .
به گفت وگو باتو می نشینم ای بهترین معبود من ! جانم را با نور یادت همواره شاداب وتازه ومعنوی گردان دیگر چه غم دارم وچه کم ؟!وای برمن اگر نتوانم آن بنده ی شایسته ای باشم که تو می خواهی !وقتی این سه شهادت را می شنوم ومی خوانمئ که تو خدایم
اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله
” اشهد انّ علیا ولی الله ، اشهد انّ علیاً ولی الله ”
محمد (ص) پیامبرم و علی ( ع ) ولی و سر پرستم است حس عجیبی به من دست می دهد ؛ حس پرنده ا ی که از قفس تنگ خودش رها می شود ودر آسمان عشقش به پرواز در می آید .
"حی علی صلاه "
شتاب به سوی نماز . شتاب زباتز موذن می خواند آری شتاب به سوی خوبی ها ، به سوی عشق وبه سوی معشوق ازلی و ابدی .این شتاب زیباست و لازم و واجب .می شتابم تابر سجاده ی مهربانیت بنشینم و برای تو بگویم واز تو بخوانم.
” حی علی الفلاح ، حی علی الفلاح”
شتاب برای چه ؟ آری رستگاری رستن از دنیا و مادیات رستن از خود هایی که مرا احاطه کرده اند ؛ خودبینی ها ، خودپرستی ها خود شیفتگی ها وهزاران خود هایی که نمی گذارند به تو برسم پای قلبم را در زنجیر می کنند پس می شتابم تا برهم از آ ن ها وبرسم به یکی که آن تویی این است رستگاری
میشنوم ” حی علی خیرالعمل ، حی علی خیرالعمل ”
احساس می کنم و باورم این است که شتاب هایی را که فرمانم می دهی شتاب های لذت بخشی است واین بار شتاب برای بهترین کارها آری می دانم به این کار که مرا خواندی بالاتر از هر کاریست که در دنیا دارم وانجام می دهم بهترین کاریست که نه برای جسمم بلکه می توانم برای ساختن روح و جانم انجام دهم کاری پر از خیر معنوی پر از زیبایی اخروی آه چه احساس خجسته ایست
” الله اکبر ، الله اکبر ”
و بار دیگر باوری دوباره که تو بار دیگر آن کلام زیبا راشنیدم باعظمتی ، بزرگی ، بزرگتر از پندارهای ما وچه ستودنی است این بزرگی ات
خداوندی تو بزرگی و بزرگی ات ستودنی است ، از تو درخواست میکنم نماز و عبادات دیگر ما را هر چند ناچیز و نادرست و مایه شرمساری ما باشد به عظمت و کرم خود بپذیری و هرگز و حتی یک لحظه ما را به خود وانگذاری.
انشا اذان شماره هفت 7
موضوع انشا : صدای اذان را دوست دارم
من عاشق صدای ملکوتی اذانم و آنچه میخواهم در این انشا بنویسم
علت دلبستگی به این نوای آسمانی است ، پس به نام خداوند منان انشای خود را آغاز میکنم .
صدای ملکوتی اذان موذن ازگلدسته های فیروزه ای مسجد محله پر کشیده
و آرام آرام بر جان عاشق دیدارم نشست بار دیگر آرامشی گرفتم
و کام جانم شیرین شد از حلاوت آری تو بزرگی ، بزرگتر از آن چه در ذهن وعقل ما بگنجد
الله اکبر ، الله اکبر
این نوای روحبخش، تو بزرگی و من حقیر در برابر این همه عظمت و بزرگواری آماده ام
تا بر سجاده ی عشقت بنشینم ونیازم را باتو راز گویم ؛
نیاز تو را داشتن ، تورا خواستن و با تو بودن
هر کلام اذان مرا بیشتر از پیش از خود بیخود می کند
.وقتی موذن می خواند:
اشهد انّ لا اله الا الله، اشهدانّ لا اله الاّ الله
به خود می آیم بله منم ؛
من که باز شهادت به یگانگی وبی همتایی تو می دهم به اینکه جز تو خدایی ندارم .
حس می کنم هر بار که اذان می شنوم مفهومی تازه و پر معناتر از این ذکر می فهمم
و می گویم وای بر من اگر گاهی تورا با غفلتم فراموش می کنم .
من که شهادت می دهم جز تو خدایی نیست
پس چگونه می توانم به جز تویی امید ببندم
حال عجیبی دارم در خود غرقم که با ز می شنوم؛
اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله
چقدر این شهادت دادن را پدوست دارم !
احساس خوب اینکه مسلمانم و محمد پیامبرم است ۵ مرتبه با زبانم و هزاران هزار بار با دلم اورا نام می برم
آه چه زیبا ست مسلمانی
” اشهد انّ علیا ولی الله ، اشهد انّ علیاً ولی الله ”
نام علی را که می شنوم بند بند وجودم از اشتیاق می لرزد
واز اینکه نام مولایم زینت بخش جان و روحم گردیده سپاس می گویم
اذان برای من تنها یادآوری باری خواندن نماز نیست ، بلکه تکرار عباراتی است که با گفتن آن انگار روحی تازه به کالبد مسلمانی ام دمیده میشود ، به خودم یاد آوری میکنم که خدایی دارم و پیامبری مهربان و امامانی بزرگوار و از تکرار و تکرار و تکرار این جملات دلم گرم میشود و آرام میگیرد. به همین خاطر است که عمیقا دلبسته صدای زیبای اذانم .
انشا اذان شماره هشت 8
موضوع انشا : خاطره من از اذان
صدای اذان برای من یک خاطره شیرین را یادآوری میکند که تاثیر زیادی روی زندگی و نماز خواندن و عبادات من داشته است ، امروز میخواهم با بیان آن خاطره نظر خودم را پیرامون نماز و اذان با شما در میان بگذارم.
به نام خداوند بخشنده مهربان
نصف شب بود داشتم با تبلتم ور میرفتم که یهو صدای اذان رو شنیدم . ساعت ۴.۴۵دقیقه بود … میخواستم برم نماز بخونم که احساس کردم یه چیزی داره جلومو میگیره. اذان هنوز تمام نشده بود و من هم دو دل بودم که نماز بخوانم یا با تبلتم ور برم .
صدای اذان حی الصلاه حی الصلاه
بشتابید به سوی نماز .به شتابید به سوی نماز
حی الفلاح حی الفلاح
بشتابید به سوی رستگاری .بشتابید به سوی رستگاری
اذان تمام شد و من تبلتمو کنار گذاشتم و در همین حال که نشته بودم به فکر فرو رفتم و یه خاطره ی رو به یاد اوردم .
که یه روز عصر دم در خونه داشتیم بازی میکردیم
و پدر و پدر بزرگم هم کنار در نشته بودن سرگرم صحبتشون بودن .
مسجد نزدیک بودو هر روز مغرب موذن مسجد از کنار در خانه ما رد میشد
و با پدر و پدر بزرگم احوال پرسی کرد ولی اون روز موذن نرسید اذان بگه
و کسی هم نبود که اذان بگه همه منتظره اذان بودن که پدر بزرگم بهم گفت برو پسرم اذان بگو
و من خیلی استرس داشتم اولین باری بود که میخواستم اذان بگم
حس خیلی خوبی داشتم ، احساس سبکی و نشاط میکردم
رفتم اذان گفتم و از اون روز به بعد همیشه در خونه مینشستم که اگه حاج رسول نرسید برا اذان برم اذان بگم
خلاصه این خاطره اینه که ما بچه ها باید از دوران کودکی به دنبال نماز عبادت خداوند باشیم
و هر موقع اذان داده میشه با دقت کامل گوش کنیم و ساکت باشیم سعی کنیم
که در حین اذان در دلمان تکرار کنیم و همیشه یه قدم از شیطان جلوتر بباشیم
و نزاریم که شیطان در نماز خواندن جلوی مارو بگیره. اذان تمام شده بود و من بلند شدم
رفتم نمازم و خوندم و اون روز تونستم از شیطان جلو بزنم و همه ی نمازامو بخونم
و اون روز رو با احساس لذت بخشی که داشت بگذرونم بعد از نماز با خیال راحت خوابیدم.
همه ما در طول روز مشغولیت هایی داریم ولی وقتی اذان گفته میشود به ما تذکر داده میشود که وقت اذان است و به قول شهید مطهری به نماز نگو کار دارم به کار بگو وقت نماز است » اذان و بخش آن از گلدسته های مساجد به ما یاد آوری میکند که اهمیت نماز بیش از کارهای روزمره است و باید به سوی کارهای خوب و از جمله نماز " شتافت "
این انشا از سایت انشا سرا با کمی تغییرات بازنشر شده است .
انشا اذان شماره نه 9
موضوع انشا : اذان و معنی و مفهوم اذان به زبان ساده
اهمیت اذان از این جهت است که به انسان یادآوری میکند که خدا بزرگ است و خدایی جز خدای یکتا وجود ندارد و گواهی میدهد به فرستادش حضرت محمد(ص) و ولی خودش حضرت علی (ع) و دعوت میکند به سوی نماز و اعلام میکند که راه رسیدن به رستگاری نماز است و بهترین کارهاست و دوباره به بزرگی خدا و یکتا بودن خالق هستی تأکید میکند و هرمرتبه دوبار تکرار میشود که شاید بار اولش را نشنیدند ولی از بار دوم غفلت را کنار بگذارند . با علم به اهمیت اذان انشای خود را در باره اذن آغاز میکنم.
معنی کلمه اذان یعنی آگاه کردن، فراخواندن هم معنی میدهد
و عبادتی ست که از جانبه خداوند یکتا به پیامبر(ص) وحی شده است که انسان را به زمان اقامه نماز فرابخواند و آگاه کند ،
چون انسانها خود نمیتوانند تشخیص دهند که چه ساعتی از شبانه روز ، زمان اقامه نماز است
برای همین در شهرها و محله هامساجدی بنا شدن که این متن زیبا توسط اشخاصی در مساجد با صدایی رسا خوانده شود
تا به گوش تمام ساکنین اطراف آن برسد که به این افراد مؤذن میگویند.
البته خواندن اذان واجب نیست ولی بهتر است که خوانده شود
یعنی مستحب است و بعد از اذان اقامه خوانده می شود و موذن باید عادل و بینا باشد و صدای
رسا و بلندی داشته باشد و به اوقات نماز کاملا آگاهی داشته باشد
اولین موذن اسلام بلال حبشی بود , که به دستور پیامبر در مدینه اذان گفته است .
گفته می شود پیامبر برای فراخوانی مردم برای جنگ بدر نیز از اذان استفاده کرده اند .
معمولا مسلمانان بعد تولد نوزاد در گوش او اذان می گویند ، البته در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپ اقامه ، این رسم
یکی از سنتهایی که از زمان پیامبر تا به امروز هم رواج دارد .
دلیلش هم اینکه اولین کلماتی که نوزاد به گوشش میرسد خبر از عظمت و بزرگی خدای یکتا باشد
و همچنین پیامبر فرمودند این کار نوزاد را از شر شیطان در امان میدارد .
انشای خود را ذکر یک حدیث به پایان میبرم
امام صادق (ع) فرمود:
وقتی اذان و اقامه گفتی ،دوصف از فرشتگان ،پشت سرتو به نماز می گزارند و اگر تنها اقامه گفتی ،یه صف از فرشتگان پشت سرتو نماز می خوانند .
و همچنین روایت شده است که ” کسی که اذان را بشنود و بگوید آنچه را که مؤذن می گوید ، روزی او افزون می شود .”
انشا اذان شماره ده 10
موضوع انشا : صدای اذان
گوش کن این صدارامیشنوی ؟
این صدای خداست که با بنده اش سخن میگوید یا صدای بنده است که با خدایش رازونیاز میکند؟؟!
الله اکبر الله اکبر ؛ اشهدان لااله الاالله ؛
این کلمات چه دلنشین هستند واژه هایی که زمان چشم گشودنت به جهان در گوشت نواخته می شود
و توبا ان خو میگیری و هرزمان که ان را میشنوی ارامش به وجودت نفوذمیکند.
هنگامی که مشکلات سد راهت می شوند باشنیدن الله اکبر لبخند بر لبانت می اید ومی گویی خدا بزرگ است؛
هر زمان که میشنوی اشهدان محمد رسول الله(ص)و اشهدان امیرالمومنین علیا ولی الله با افتخار می گویی من مسلمان هستم و شهادت میدهم که محمدرسول خداست و علی امیر مومنان است .
نوایی که وقتی می شنوی دست از گناه کردن می کشی ،چون این خداست که به تو می گوید بشتاب به سوی رستگاری و بشتاب به سوی بهترین عمل . صدایی که وقتی به گوشت میرسد با وضو گرفتن خودرا پاک میکنی و به سپاس و ستایش پروردگارت می پردازی و شهادت می دهی که خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد و چه زیباست این عبادت خالصانه و صدایی که نامش اذان»است.
انشا های جمع آوری شده در نوشته ( بجز انشا اول که در دلبرانه نگاشته شده است ) از سایت ها و وبلاگ های زیر گرد آوری شده اند ، البته با کمی ویرایش و تغییرات . عرض کردم جهت رعایت کپی رایت و رضایت صاحبان سایت : )
enshay.blog.ir
مطالب مرتبط :
انشا ازاد | 12 انشا با موضوع آزاد برای پایه های مختلف تحصیلی
انشا آزاد | 10 انشا با موضوع آزاد به انتخاب خود دانش آموز
انشا هدف زندگی | 7 انشا در مورد هدف زندگی در قالب های مختلف
انشا شغل | 7 انشا در مورد انتخاب شغل و میخواهید در آینده چکاره شوید ؟
انشا آینده | 5 انشا در مورد آینده ، شغل آینده ، سفر به آینده و آینده نگری
انشا مادر | 10 انشا مورد مادر و روز مادر و لالایی مادر (ساده و ادبی )
انشا ایران | 7 مقاله و انشا درباره ایران ، پرچم ایران و با موضوع ایران وطن من
انشا در مورد دوست | 10 انشا درباره دوستی ،دوست خوب و خصوصیات یک دوست خوب
انشا رودخانه | 8 انشا در مورد گذر رودخانه + رودخانه از زبان خودش + توصیف رودخانه
انشا کودکی من ، روزهای خوش کودکی ، خاطرات کودکی و . از موضوع انشا های محبوب در طول دوران تحصیل است ، چرا که همه ما از دوران بچگی با خاطرات شیرینش همیشه با حسرت و آه یاد میکنیم . یاد آوری این خاطرات و صفا و سادگی کودکانه باعث میشود لبخندی عمیق روی لبهای ما شکل بگیرد. ما هم در این نوشته از دلبرانه برای کمک به دانش آموزان و اولیای آنها 10 انشا با موضات مرتبط با کودکی و خاطرات آن نوشته و گرد آوری کرده ایم که در اینجا با هم خواهیم دید . امیدوارم برای شما مفید باشد.
انشا کودکی من 10 موضوع انشا پیشنهادی در مورد کودکی
- دلم برای روزهای کودکی تنگ شده
- مقایسه دوران کودکی من با کودکان امروزی
- یک خاطره شیرین از دوران کودکی من
- اگر به دوران کودکی باز میگشتم .
- کودکی بهترین دوران زندگی انسان ها
- کودکی من در قالب یک داستان
- کودکی من در قالب یک گزارش
- کودکی من در قالب نامه نگاری به کودک کار
- کودکی من در قالب خاطره نویسی
- کودکی من در قالب ادبی - متن ادبی در مورد کودکی
در ادامه نظر شما عزیزان را به موضوع انشا در قالب های مختلف کوتاه و بلند با متن های ساده یا ادبی جلب میکنم. امیدوارم مورد توجه شما عزیزان قرار بگیرد و ایده های خوب و به درد بخوری از این انشا ها به دست بیاورید. موفق باشید.
انشا کودکی من شماره یک
موضوع انشا : کودکی قالب انشا :ادبی
دوران کودکی برای هر کسی معنایی دارد . برای یک کودک شاد در دامان پر مهر خانواده پر از خاطرات شیرین است و برای یک کودک کار پر از سختی و حسرت . اما صفا و صداقت و پاکی و دلخوشی کودکی باعث میشود همه ما از دوران کودکی به نیکی یاد کنیم و گاهی آهی بکشیم و بگوییم و کاش دوباره به روزگار کودکی بازمیگشتم . با نام خدا انشای خود درباره کودکی را آغاز میکنم.
متن انشا :
کودک که بودیم عاشق این بودیم که لباس های بزگتر ها را تنمان کنیم . کفش های بزرگتر ها را به پا کنیم . شبیه آنها حرف بزنیم .
وانمود کنیم بزرگ شدیم . خانم شدیم ، آقا شدیم .
عاشق این بودیم که آدم بزرگ حسابمان کنند .
در رویاها و آرزوهای کودکی همیشه فکر میکردیم وقتی بزرگ شدیم قرار است چه کارهایی بکنیم.
فکر میکردیم وقتی بزرگ شویم حتما دکتر و مهندس میشویم با یک عالمه پول برای خریدن هرچیزی که دوست داشته باشیم .
و ای کاش روزگار امروز ما شبیه آن چیزی بود که در کودکی تصور کرده بودیم .
اما واقعیت این است که زندگی هر چقدر که بزرگتر میشوی روی خشن و سخت و جدی اش را بیشتر به تو نشان میدهد.
هر روز اهدافت را دور تر و دور تر نشان میدهد و از تو میخواهد برای رسیدن به آنها بیشتر و بیشتر تلاش کنی.
و اینگونه است که همه روزگار بزرگسالی تو مشغول کار و تلاش بی وقفه میشود و وقتی به خودت می آیی می بینی .
همه چیزهایی که روزی عاشقانه دوست داشته ای کمترین اهمیت را در زندگی تو دارد.
دیگر وقت و حوصله زیادی برای مادرت که در کودکی سر روز پاهایش میگذاشتی و با نوازش هایش به خواب میرفتی نداری.
و پدری که انقدر قوی بود که تور را به آسمان پرتاب میکرد و قهرمان بزرگ کودکی ات بود حالا از نظر تو بد اخلاق و حوصله سر بر است.
دیگر به نظرت بازی کردن بیهوده و مسخره است و شاید به همین دلیل است که بیشتر آدم ها وقتی بزرگ میشوند یادشان میرد خنده از ته دل و شادی بی دغدغه چه معنایی دارد.
عروسک هایی که روزگاری با دقتی مادرانه تر و خشکشان میکرد ، برایشان غذا درست میکردی و در آغوش میگرفتی دیگر به نظرت احمقانه و بی ارزش میرسند ولی خودت مثل یک عروسک بی اراده در دستان گرفتاری های روزگار اسیر شده ای و راه فراری نداری.
پس حق داری هر از گاهی از ته دل آرزو کنی کاش هنوز بچه بودی .
کودکی روزگار خنده های از ته دل ، مهربانی بی توقع ، چشیدن طعم واقعی زندگی و باور های صادقانه است ، اما خواه ناخواه روزی تمام میشود و هیچ وقت برنمگیردد.
چیزی که باقی میماند این است که تلاش کنی هیچ وقت انقدر بزرگ نشوی که کودک شیطان درونت را به کشتن بدهی . انقدر جدی نشوی که نتوانی بخندی ، بدوی و بازی کنی ، انقدر بی رحم نشوی که نسبت به پدر و مادر و دوستانت سرد و بی عاطفه شوی و این که یادت نرود اگر کودکی شیرینی داشتی تلاش کنی حتی اگر شده برای یک لحظه به کودکی که زندگی سخت و ملال آوری دارد کمک کنی که بچگی کند. ان شا الله .
انشا کودکی من شماره دو
موضوع انشا : انشا در مورد کودکی من - روزهای خوش کودکی قالب انشا : ادبی
کودکی هر انسانی یکی از شیرین ترین و جذاب ترین بخش از زندگی او است که گاهی انسان حسرت آن روزهای بدون دغدغه و فکر را می خورد و با یادآوری آن روزها آه می کشد و با خودای کاش ها» می گوید اما چه فایده ه ایی دارد؟ روزهای رفته باز می گردند؟
کودکی من یکی از پرخاطره ترین دوران زندگیم است زمانی که و پدر به پارک می رفتیم و مادر و پدرم پا به پای من بازی می کردند و با صدای بلند می خندیدیم و یا زمانی که می افتادم و از شدت درد گریه می کردم، همراه درد من درد می کشیدند و گریه می کردند .
من آن زمان کوچک بودم و ای کاش اشک های لرزانشان را می بوسیدم و از آن ها تشکر می کردم برای این همه توجه و علاقه ایی که به من داشتند و یا خاطره ی روزهای بازی به همراه دوستانم در زمین ورزش و دویدن ها و خنده ها و دعواهایمان به دنبال توپ می دویدیم و در تلاش زدن یک گل در تور دروازه جان می کندیم و تنها ناراحتی ما لباس کثیف شده و باخت ما از بازی بود. کودکی که با دعواهای خواهر و برادری تنها تکرار روز مرگی داشت اما قهرها و دعواهایش هم ثانیه ایی بود و زود و تند فراموش می شد.
نمره های عالی گرفتن از معلم و شادی های بعد از آن و یا نمره های کم گرفتن و ناراحتی بعد از آنشیطنت ها و بازیگوشی هایی که هر روزه بود و صبر پدر و مادر بی پایان. کودکی من خلاصه شد در شادی ها و گریه هایی که خنده هایش همیشگی و گریه هایش لحظه ایی بود! کاش در همان سن کودکی باقی می ماندیم با بزرگ شدن، دغدغه هایمان بیشتر نمی شد. کاش هنوزم قهرهایمان لحظه ایی و گریه هایمان دقیقه ایی بود. کاش خنده از لب هایمان فراری نباشد و دل ها از کینه تیره و تار نشود.
کاش قدر لحظه های با هم بودنمان را بیشتر بدانیم و دقیقا الانی که خانواده و عزیزانمان کنار ما هستند کمی بیشتر به آن ها محبت کنیم و از تمام زحمت ها و لطف هایی که در حق ما انجام داده اند تشکر کنیم زیرا که هر چقدر دست پدر و مادر را برای محبت های بی کرانشان ببوسیم باز هم خیلی کم است.
کاش انقدر زود ، دیر نمی شد. کاش انقدر در زندگی از کلمه ی کاش استفاده نمی کردیم و هیچ حسرتی در دل به جا نمی گذاشتیم و تا می توانستیم از دنیا و لحظه هایش استفاده می کردیم و برای هیچ غم و دردی ناراحتی نمی کردیم. کاش کمی بیشتر کودکی می کردیم.
این انشا از سایتenshabaz.ir در اینجا بازنشر شده است .
انشا کودکی من شماره سه
موضوع انشا : انشا در مورد دوران کودکی قالب انشا :ادبی - خاطره گویی
همه ما در مورد دوران کودکی با حسرت حرف میزنیم اما چرا همه دوست دارند به دوران کودکی خود بازگردند . کودکی شیرین بی دغدغه .
کودکی دورانی است بدون دغدغه ی فکری و بدون فکر به آینده و در دوران خوش زندگی خود همیشه شادیم و نهایت ناراحتی و غم افتادن در حین بازی است که بعد از افتادن و زخمی شدن کمی گریه می کنیم و خیلی زود فراموش می کنیم و بازی را از سر می گیریم .
که ای کاش در دوران بزرگسالی نیز همینطور مشکلات سطحی و زود گذر می بود. کودکی من مانند کودکی همه بچه ها سر شار از شیطنت و بازیگوشی بود کنار دوستان و هم کلاسی هایم در مدرسه بازی های شیرین کودکی مثل فوتبال ,وسطی,لی لی و هفت سنگ و به همراه خندیدن و گریه کردن و درس نخواندن و شرمندگی بعد از آن و برخلاف آن تشویق توسط معلم و شادی و لبخند پس از آن مریضی هایی که در دوران کودکی به آن مبتلا می شدم و شب بیداری هایی که مادرم می ماند و همیشه از این که مادرم در حین بیماری کنارم هست حس خوبی داشتم لذت می بردم
خواب ترسناکی که می دیدم و تمام شب مادرم را در اغوش می گرفتم تا مبادا غول های در خوابم مرا با خود نبرند و چه زیبا دوران کودکی که سراسر خاطرات دلنشین را برایم داشت زود رفت.
انشا خود را با یاد آوری خاطرات شیرین بچگی ام به پایان میرسانم . خوشا روز های پر مهر و شاد و بی غصه کودکی .
این انشا با کمی ویرایش از سایت ansha.ir در اینجا بازنشر شده است.
انشا کودکی من شماره چهار
موضوع انشا : مقایسه دوران کودکی با بزرگسالی
قالب انشا : ادبی
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود ، کاش قلبها در چهره بود
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد ، و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم
سکوتی که سرشار از ناگفته هاست ، ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد دارد
به کودکی ام می اندیشم و حالا که بزرگ شده ام. و ته قلبم آرزو میکنم کاش همیشه کودک می میاندم .
شاید به روی خودمون نیاریم ولی همیشه ذهنمون پر از این آرزوست که :
ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم
و هنوزم تو عالم بچگی بودیم
همون دوران بچگی هایی که پر از عشق بود و شور و نشاط و سرزندگی .
انشا کودکی من شماره پنج
موضوع انشا : کودکی من - خاطرات دوران کودکی من قالب انشا : خاطره و داستان
دوران کودکی دوران بسیار شیرین و تکرار نشدنی است. لحظات هیجان انگیز من زمانی بود که با دوستانم مسابقه دو می گذاشتیم و آنقدر با سرعت می دویدیم تا قهرمان شویم. جالب این بود که هرکداممان با آخرین سرعت که می دویدیم تقریبا با فاصله کمتری به خط پایان می رسیدیم.
کودکی من سرشار از خنده و شادی بود. یادم نمی آید لحظه ای از دست کسی ناراحت باشم یا کینه ای از کسی به دل داشته باشم. پاک دلی ویژگی تمام کودکان است. گاهی که تنها میشدم، اسباب بازی هایم بهترین مونس من میشدند و حتی با آن ها حرف میزدم!
مادرم برایم غذا درست می کرد من هم با کلی ذوق و شوق این غذا را در خانه ای که خودم با چادر درست کرده بودم می بردم و می خوردم. آن روزها استرس درس و نگرانی از امتحانات پایان ترم را نداشتم. اما با این حال برای بزرگ شدن و رفتن به مدرسه لحظه شماری می کردم.
تابستان ها لذت خوردن بستنی یخی ای را که مادرم برایم درست میکرد را فراموش نمیکنم. در حیاط که بازی می کردم و گرمم میشد، بستنی یخی های مادرم، یخ در بهشتی بود برای من! در زمستان هم مادرم لبوی داغی درست میکرد و من هم پشت پنجره ی حیاطمان درحالیکه بلورهای زیبای برف را تماشا می کردم، مشغول خوردن آن میشدم.
اصلا تمام روزهای کودکی طعم دیگری داشت. مخصوصا لحظات قبل از تحویل سال نو و خوشحالی هایی که برای چیدن سفره ی هفت سینمان داشتم. سال که تحویل میشدم، پدر و مادر، من و خواهر و برادرانم را می بوسیدند و عیدی می دادند. روزهای بعد هم منتظر عیدی گرفتن از عمو و دایی و … بودیم!
سیزده بدر را هم دسته جمعی به پارک میرفتیم و بازی می کردیم. من خیلی دوست داشتم والیبال بازی کنم اما با آن قد کوچکم مناسب بازی نبودم و خودم را با بازی های دیگر مثل سوارشدن روی تابی که بر درخت بسته بودیم سرگرم میکردم و کلی هم لذت می بردم!
نقاشی کشیدن را هم دوست داشتم. اولین بار که نقاشی کشیدم خانواده ام را خیلی تشویق کردند و همان تشویق اول جرقه ای برای علاقه مندی من به نقاشی بود. عاشق موتور سواری بودم. با خوشحالی سوار موتور پدرم می شدم و باهم به بیرون می رفتیم. آن لحظه ای که باد با فشار به صورتم می خورد و من روی موتور چشمانم را نیمه باز میگذاشتم برایم جالب بود.
کودکی من زیباترین و بهترین دوران زندگی من بود. حیف که دیگر نمی آید اما امیدوارم در هر سنی که هستیم همان لذت های کودکی را داشته باشیم.
این انشا از سایت daneshchi.ir در این جا بازنشر شده است .
انشا کودکی من شماره شش
موضوع انشا : وقتی کودک بودم - خاطرات دوران کودکی من قالب انشا : متن ادبی در مورد خاطرات کودکی
کودک که بودم انگار خوشحال تر بودم. دنیای شیرین کودکانه ای داشتم,
شادشاد بودم حتی وقتی ناراحت می شدم لحظه ای بعد آن را فراموش می کردم.
اسباب بازی ها و عروسک هایم را خیلی دوست داشتم
و هرروز و هرشب با آنها بازی می کردم. چه زود خوشحال می شدم.
وقتی ناراحت می شدم, گریه می کردم
اصلا نگران فردایم نبودم و همه شادیم بازی های کودکانه ام بود.
وقتی کودک بودم, چه زود قهرمی کردم و چه زود می بخشیدم و آشتی می کردم.
نقاشی های کودکانه ای داشتم.
رنگ آمیزی کردن را بلد نبودم و همیشه از خط بیرون می زدم ولی انگار دنیایم رنگین تر بود درست مثل رنگین کمان.
دنیای کودکانه ام خیلی صادقانه بود و خنده هایم از ته دل بود.
اما حالا.
نمی دانم انگار فرد دیگری شده ام
ولی حتی اگر تغییر هم کرده باشم همه آن خاطرات کودکی ام نه در ذهن بلکه در قلبم ثبت شده اند
و هرگز آنها را فراموش نخواهم کرد.
اگر چه دوران شیرین کودکی هرگز بازنمی گردد ولی یاد شیرین آن روزها همیشه در گوشه ای از ذهن ما به یادگار خواهد ماند و قلب ما از یادآوری آن خاطرات دوباره و دوباره گرم خواهد شد .
انشا کودکی من شماره هفت
موضوع انشا : خاطرات کودکی من قالب انشا : ادبی و خاطره گویی
زندگی میگذرد و تنها از آن خاطراتی تلخ یا شیرین باقی میاند و شاید خاطرات شیرین و پاک کودکی تنها سرمایه ای باشد که همشه در قلب و روح ما باقی میاند و یاد آوری آن باعث لبخند و شادی ما خواهد شد.
زندگی می گذرد دیر، زود، زیبا، زشت ،با وفا، بی وفا، و پر از خاطرات تلخ وشیرین.
کودکی همه ما پر از خاطرات به یاد ماندنی است.
خاطراتی که شاید هیچ وقت یادآوری آنها تمام نشود.خاطرات به یادماندنی که دوست داری دوباره تکرار شود. گاهی دلت از سن و سالت می گیرد و می خواهی کودک باشی بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا خفه کنی. گاهی وقت ها می گویی:ای کاش هرگر بزرگ نمی شدم. ای کاش مامانم دوباره برایم لالایی می خواند.
ای کاش مامان بزرگ دوباره کنارم می خوابید و برایم قصه تعریف می کرد.ای کاش مامان بزرگ دوباره برایم چادر می دوخت تا وقتی که سرم می کردمش بهم بگه عروسکم و من توی اون چادر خودم رو مثل فرشته ها می دیدم و با گرمای دستای پر از احساسش
می خوابیدم
ای کاش دست های بابابزرگ پیر و فرتوت نمی شد تا دوباره با اون دست های پر از مهر و صفاش برام خاک رو میکند و گل های شمعدونی رو جلوی چشمای پر از شور و شوق من می کاشت. ای کاش گل های شمعدونی که بابابزرگ برام کاشته بود،مثل همون روز اول شاد و سرسبز می موند. یاد اون روزها به خیر! همون روزهایی که ساعت ها به تماشای ابرها می نشستم و به دنبال شکل های مختلف بودم و یا به جستجوی ستاره ها به آسمان خیره می شدم.
دلم برای کودکی هایم تنگ شده،دلم سادگی کودکی هایم را می خواهد.
ای کاش می توانستم ای دنیایم رو هم مثل دنیای کودکیم پر از گل های شمعدونی کنم.
ای کاش اون احساسات دوباره برمی گشت.همون احساسی که ساعت ها لبخند رو بر لب هایم جاری می ساخت.
هنوز هم این احساس وجود دارد ،اما شاید لایه ای از حزن و افسوس آن را فرا گرفته است.ای کاش آن روز ها دوباره برمی گشت.
ای کاش!!!!
انشا کودکی من شماره هشت
موضوع انشا : دوران کودکی یادش بخیر قالب انشا :ادبی
یادش بخیر بچگیام. شیطنت و دلخوشیام. مشق و کتاب و مدرسه. جدول ضرب و هندسه.
این ترانهٔ گوش نواز همیشه برایم آشناست و یادآور تمام خاطرات شیرین دوران کودکی.
روزهایی که انگار همین دیروز بود.
دورانی پر از آرزوها و شیطنت های شیرین بچگانه. دورانی رؤیایی.
مرور خاطرات کودکی لبخندی بر لبانم می نشاند و اشک از چشمانم جاری می سازد.!
زمان هایی که خیلی زود دیر شدند.
زمان هایی که تنها دلخوشیم بازی و زمزمهٔ اشعار کودکانه زیر لب بود. دست در دست باران و همقدم با آب.
زمان هایی که همبازی پرندگان و پروانه های رنگارنگ می شدم و همزبان گنجشک های روی شاخه های زیبای درختان.!
دفتر خاطراتم را که ورق میزنم، غرق در دست خط ها و جملات شیرینی میشوم که معنای کودکی ام بودند.!
در صفحه ای از این برگه های رنگی، شعری زیبا و آشنا حواسم را پرت میکند.
همان شعر دلنواز باز باران.»
چقدر برایم خاطره ساز بود.!
احساس میکنم خیلی زود در کتاب زندگی کودکی هایم را ورق زدم!
یادش بخیر آن روزها.!
انشا کودکی من شماره نه
موضوع انشا : بچه که بودیم . قالب انشا : ادبی
ما هیچ وقت بزرگ نشدیم. فقط بچگیمان را از دست دادیم !
بچه که بودیم همه چشمان خیس ما را میدیدند و حالا که بزرگ شدهایم، هیچکس نمیبیند. نه اینکه اشک نریزیم، بچه که بودیم نمیترسیدیم از اینکه در جمع اشک بریزیم. حالا در خلوت خودمان و پنهانی اشک میریزیم.
در آن دوران آرزوهای بزرگ بزرگمان چیزیهای کوچکی بود که میتوانستیم به آنها زود دست پیدا کنیم اما در بزرگسالی کوچکترین آرزوهایمان آنقدر بزرگ است که برای به دست آوردنش باید سالها تلاش کنیم.
در دوران کودکی دلمان به سادگی نمیشکست. بزرگ شدهایم و دلمان خیلی زود از اطرافیانمان میشکند. در بچگی دلخوریها زود فراموش میشد، قهرها فقط یک ساعت طول میکشید. حالا حتی دلخوریهای کوچک گاه به کینه تبدیل میشود. قهرها سالهای سال طول میکشد و گاهی تا آخر عمر آشتی نمیکنیم.
بچه که بودیم یک تکه نخ رنگی هم میتوانست سرگرممان کند. حالا هزاران هزار کلاف سر در گم در زندگی داریم که هیچکدام هم نمیتواند لحظهای ذهنمان را گرم کند.
بچه که بودیم همه را دوست داشتیم. چند تا؟ بزرگترین عددی که میشناختیم را میگفتیم. همه را ده تا دوست داشتیم. حالا؟ دوست داشتنهایمان انتخابی و سخت شده است. آنقدر که بعضیها را یکی هم دوست نداریم.
در بچگی قضاوت نمیکردیم. حالا که بزرگ شدهایم رفتارهای دیگران را، خوب و بد قضاوت میکنیم. گاهی رفتارهای دیگران را پیشداوری میکنیم و از کوچکترین حرفمان صدها منظور داریم و از کوچکترین حرف دیگران هزار منظور برداشت میکنیم.
همه این ها را گفتم ولی از همه اینها عجیبتر این است که بچه که بودیم، آرزو داشتیم بزرگ شویم و حالا که بزرگ شدهایم، دلمان میخواهد به دوران بچگی برگردیم. هر روز برای دوران بچگیها که پر از عشق بود و شور و نشاط و سرزندگی حسرت میخوریم. اما واقعیت این است که همه دوران های زندگی با همه تخلی ها و شیرینی هایش میتواند زیبا باشد . هم کودکی ، هم نوجوانی و هم جوانی و حتی پیری .
انشا کودکی من شماره ده
موضوع انشا : یاد آوری خاطرات دوران کودکی قالب انشا :ادبی - خاطره گویی
زندگی میگذره دیر یا زود زشت و زیبا با شادی و ناراحتی و فقط و فقط خاطرات تلخ و شیرینی هستش که برامون باقی میمونه .
کودکی همه ما پر از خاطرات رنگارنگه که باعث میشه بخندیم یا گریه کنیم البته مطمئنم که خنده بیشتر از گریه کارسازتره چون کسی خاطرات بد رو به یاد نمیاره.گاهی دلت از سن و سالی که داری می گیره و دوست داری که به دوران کودکیت برگردی و روی دستای مامانت بخوابی نه اینکه تنها وبدون قصه بلکه با گریه خوابت ببره .یاد بچگیام میوفتم که شبی نمیشد بدون قصه های مامانم بخوابم مامانم شروع میکرد به قصه البته اولش لالایی میگفت بعدش یه قصه که هر شب متقاوت تر از شب قبلش بود.هنوزم وقتی یادش میوفتم توی گوشم تکرار میشه ؛
لالالالا گل پونه بابات رفته در خونه
لالالالا گلم باشی همیشه در برم باشی
لالالالا گل آلو درخت سیب و زرد آلو
لالالالا گلی دارم ببین چه بلبلی دارم
لالالالا گل خشخاش بابات رفته خداهمراش
لالالالاگلم لالا بخواب ای بلبلم لالا
بخواب ای دختر زیبا بخواب شیرین من لالا.
با این لالایی به خواب میرفتم
چقدر دلم برای بچگیام تنگ شده کاش که برگرده .
چقدر دلم برای تمام شادی های کودکانه بازی های پرهیجانانه تنگ شده
ای کاش میتونستم این دنیارو مثل دنیای کودکیم زیبا و ساده جلوه بدم و زندگی آرومی داشته باشم ولی حیف که نمیتونم.
وقتی به یاد خاطرات کودکی ام می افتم به خودم میگم ، شاید خودمم روزی مادر بشم یا اینکه نه .ولی خب کاری میکنم که زندگیش چه توی کودکی بلکه توی نوجوانیشم شیرین و زیبا باشه و فقط امیدوارم که رویا نباشه.
انشا کودکی من شماره یازده
موضوع انشا : کودکی من قالب انشا : ادبی
کودکیام مثل یک بادبادک بود. دستم گرفته بودم با نخی باریک. باد روزگار وزیدن گرفت. نخ پاره شد و کودکی از من گریخت. من ماندم با نخی پوسیده. من ماندم با آلبومی از خاطرات پاره پاره. سراغ آلبوم میروم و دخترکی را میبینم که باور نمیکنم کودکیهای من باشد. وقتی لبخندهای گل و گشادش را توی عکسها میبینم؛ لبخندهای لاغرم را فقط به روی او میزنم.
روی موهایش دست میکشم. میگویم: یادت هست چقدر شهربازی را دوست داشتی؟ دوست داشتی تند تند تاب بخوری و هزار بار سرسرهبازی کنی. هیچوقت هم خسته نمیشدی! راستی چرا خستگی برای تو معنا نداشت؟ یادت هست خرپ خرپ قند میجویدی و با یک چایی ده تا قند میخوردی؟ یادت هست دستهای کاکائوییات را به همهجا میزدی و داد بزرگترها را درمیآوردی؟ یادت هست عاشق دریا بودی و گوشماهی جمع کردن؟ عیدی جمع کردن و قلک داشتن را چی؟ پول خردههای قلک که جلینگ جلینگ صدا میکردند را یادت هست؟ توت قرمزها را چی؟ دستهایت را چه قرمز میکردند. آبنبات چوبی را هم دوست داشتی، نه؟
دخترک توی عکس به سوالاتم جواب نمیدهد.
فقط لبخند میزند و من در جواب همه زیباییهای دوران کودکیام به او لبخند میزنم.
انشا کودکی من شماره دوازده
موضوع انشا : کودکی من یادش بخیر قالب انشا : ادبی
یادش بخیر کودکی. روزی که دست همبازی کوچکم را میگرفتم. کوچهها را یکی یکی رد میکردیم تا برسیم به آن باغ قدیمی. بعد بنشینیم کنار حوض بزرگش و ماهیها را تماشا میکردیم. ماهیهایی که بازیگوشیشان کم از بازیگوشی ما نداشت. بعد من چشم میشدم و او قایم میشد. من میگفتممن چشم میشوم.» او میخندید و میگفت: من چشم میگذارم.» تا غروب قایم باشک بود و بیخیالی. اگر زمین خوردنی بود، به سنگهای بیاحساس نبود. حتی سنگها و سنگفرشها برایمان دوست و رفیق بودند.
با همبازی کودکیام میرفتیم شهربازی. تاب تاب عباسی. خدا منو نندازی» و تاب بخور و غش غش بخند و حالا بخند و کی نخند. تند تند تندتر تاب بده و سرگیجه بعد از هزار دور تاب خوردن را به خندههای بلندمان میچسباندیم.
بعد دست همدیگر را میگرفتیم و میخواندیم: عمو زنجیرباف. زنجیر منو بافتی؟. پشت کوه انداختی؟» و آن یکی با چه جدیتی میگفت بله! انگار خودش عمو زنجیرباف واقعی است. ما که حتی نمیدانستیم زنجیرباف چی هست و کی هست.
و اسباببازیها بخش جدانشدنی کودکی بودند. من عروسک نداشتم. همبازی کودکیام دلش میسوخت، عروسکش را دو دل و مردد به طرف من دراز میکرد و به من میداد. بعد خودش بق میکرد و با حسرت نگاهم میکرد. میفهمیدم و عروسک را به او پس میدادم. او میخندید و من با حسرت به او نگاه میکردم. سالها این بازی ادامه داشت. حالا نمیدانم دوستم کجاست و عروسکش کجای کودکیاش جاماندهاست؟ آنها را کجا جا گذاشتیم؟ راستی ما کی گم شدیم؟ من گم شدهام یا عروسکها؟ همبازیام الان چه میکند؟ نکند او هم یکجای دنیا، همین حالا به من و کودکیهایمان فکر میکند؟
مطالب مرتبط :
انشا اذان | 10 انشاء درباره صدای اذان
انشا شب یلدا | 10 انشا ادبی در مورد شب یلدا
موضوع انشا آزاد | 300 موضوع پیشنهادی جالب برای انشا
انشا آزاد | 10 انشا با موضوع آزاد به انتخاب خود دانش آموز
انشا ازاد | 12 انشا با موضوع آزاد برای پایه های مختلف تحصیلی
انشا هدف زندگی | 7 انشا در مورد هدف زندگی در قالب های مختلف
انشا شغل | 7 انشا در مورد انتخاب شغل و میخواهید در آینده چکاره شوید ؟
انشا آینده | 5 انشا در مورد آینده ، شغل آینده ، سفر به آینده و آینده نگری
انشا یک روز برفی | 5 انشا در مورد برف و توصیف یک روز برفی
انشا در مورد زمستان | 12 انشا درباره فصل زمستان
به مناسبت نزدیک شدن به روز تولد حضرت فاطمه زهرا (س) و گرامیداشت روز مادر 7 انشا روز مادر با موضوع مادر ، مهر مادری و روز مادر + انشا و متن ادبی در خصوص میلاد دخت پیامبر اکرم حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را تقدیم حضور همه مادران ایرانی میکنیم امیداریم مفید باشد و از آن ها کمال استفاده را ببرید .
انشا ولادت حضرت فاطمه
انشا ادبی تولد حضرت فاطمه
انشا درمورد روز مادر
انشا درباره ی روز مادر
انشا روز مادر شماره یک
موضوع انشا : خوشحال کردن مادر
چگونه مادر را خوشحال کنیم ؟ چگونه میتوانیم در روز مادر ، مادرمان را خوشحال کنیم ؟ مناسب پایه تحصیلی : چهارم - پنجم -هفتم - هشتم - نهم
قالب : ( زبان ساده - عادی )
بسم الله الرحمن الرحیم
انشای خود را به نام مادری آغاز میکنم که بی کرانگی رحمت خداوند تنها با دیدن مهر او باور کردنیست.
از وقتی که خیلی کوچک بودم وقتی محبت های بی دریغ مادرم را میدیدم ، وقتی از زحمات شبانه روزی اش برای راحتی ما شرمنده میشدم ، وقتی نگاهم به نگاه همیشه نگران و منتظرش گره میخورد ، دلم میخواست راهی پیدا کنم تا مادرم را خوشحال کنم.
وقتی به روز مادر نزدیک میشدم دلم میخواست قلکم را بشکنم ، همه پول هایی که کم کم در قلک جمع کرده بودم را بیرون بیاورم و با آن هدیه ای برای مادرم بخرم تا لبخند رضایت و شادی را در صورت مهربانش ببینم.
اما حالا که کمی بزرگ تر شده ام میدانم مادرم برای خوشحالی نیازی به هدایای گران قیمت ندارد ، حتی راضی به این نیست که من پول هایم را برای خرید هرچند ناقابل برای او خرج کنم.
حالا که کمی بزرگ تر شده ام میبینم تنها وقتی میتوانم او را خوشحال کنم که به او محبت کنم . با او حرف بزنم و ساعت ها به حرف هایش گوش کنم.
حالا میفهمیم کافی است در هیاهو و شلوغی زندگی و درس و کار و دوستان ، 2 استکان چای تازه دم بریزم و کنارش بنشینم ، با هم چای بنوشیم ، بگوییم ، بشنویم و بخندیم .
همین که به جای این که همیشه وقت های آزادم را به بیرون رفتن و تفریح با دوستانم بگذرانم یک روز عصر با هم شال و کلاه کنیم و سر صبر قدم ن تا پارک محله برویم . با هم هوایی تازه کنیم ، و قدم ن برگردیم.
مادر ها حتما از خرید لباس و ظرف و گل خوشحال میشوند مثل همه ی آدم ها ، اما چیزی که واقعا نیاز دارند توجه و محبت ماست. همین که بدانند چقدر دوستشان داریم برای آنها کافی ست.
اما نه ، حالا که بیشتر فکر میکنم مادر ها برای خوشحال بودن و احساس خوشبختی به یک چیز دیگر هم سخت نیازمند هستند. آنها به دیدن خوشبختی ما نیازمندند . با خوشحالی ما شاد میشوند و با غم ما نگران و دلواپس. مادرها را دیدن خوشحالی و موفقیت های ما در درس و زندگی و کار و آینده است که از صمیم قلب خوشحال میکند.
مادرم ، قول میدهم ، برای شادی تو هم که شده خوب و شاد و موفق زندگی خواهم کرد.
کاش کودکی هیچ وقت از یادمان نرود . روزهایی که همه ی زندگی مان در کنار مادر ها میگذشت و هیچ کجا جز آغوش پر مهر مادر احساس آرامش نمیکردیم . کاش با بزرگ و بزرگتر شدن و با زیاد شدن دغدغه ها و مشغولیت های زندگی آنقدر بی رحم نشویم که مهر مادری را خاطر ببریم.
انشای روز مادر
انشای روز مادر ابتدایی
انشا برای روز مادر
موضوع انشا روز مادر
انشا روز مادر شماره دو
موضوع انشا : در مورد روز مادر انشا بنویسید. مناسب پایه تحصیلی : ابتدایی ( سوم تا ششم )
قالب : ( زبان ساده و کودکانه )
به نام خداوندی که مهربان تر از مادر است انشای خود را آغاز میکنم.
من همیشه دوست دارم در روز مادر کاری بکنم که مادرم را خوشحال کنم.
مثلا دوست دارم برای او گل بخرم یا کاردستی درست کنم ،
یا پول هایم را چند هفته جمع کنم و وقتی زیاد شد با آن برای مادرم یک هدیه زیبا بخرم.
اما مادرم همیشه به من میگوید که نیازی نیست برای من کادو بخری.
و همین که بچه خوبی باشی و درس هایت را خوب بخوانی من از تو راضی هستم.
مادر ها خیلی زحمت میکشند . کارهای ما را انجام میدهند.
مثلا برای ما غذا درست میکنند . لباس های ما را میشویند و اتو میکنند.
در خواندن درس ها به ما کمک میکنند.
وقتی مریض میشویم برای ما سوپ میپزند و به ما دارو میدهند تا ما زود خوب بشویم .
اما من به خاطر این که مادرم کارهای من را انجام میدهد او را دوست ندارم .
بلکه به خاطر مهربانی هایش او را دوست دارم .
و مطمئنم هیچ کس در دنیا من را به اندازه مادرم دوست ندارد و نگران من نیست.
وقتی روز مادر میرسد من همیشه خیلی فکر میکنم که چطور میتوانم مادرم را بیشتر خوشحال کنم.
اما خیلی از کارها هست که من پول و توان انجام دادن آن را ندارم.
به خاطر همین است که دوست دارم زودتر بزرگ شوم و هر کاری میتوانم برای خوشحالی مادرم انجام دهم .
امیدوارم در آینده پدر و مادر عزیزم به من افتخار کنند.
ما هر کاری هم در روز مادر برای مادران خود انجام دهیم نمیتوانیم زحمات او را جبران کنیم . پس بهتر است تلاش کنیم ، خوب درست بخوانیم و فرزند خوبی در آینده برای والدین خود باشیم.
انشا از روز مادر
انشا به مناسبت روز مادر
انشا در مورد مادرم
انشا در مورد مادر عزیزم
انشا روز مادر شماره سه
موضوع انشا : در مورد کلمه مادر و مهر مادری انشا بنویسید. مناسب پایه تحصیلی : ششم به بالا
قالب : ( توصویفی ادبی )
این انشا را از صمیم قلب تقدیم به دستان خسته و زحمت کش مادرانی میکنم که مهرشان با هیچ عشقی در جهان قابل قیاس نیست.
مادر کسی ست که بی منت و بی دریغ نهایت مهرش را تقدیم فرزند می کند حتی اگر آن ها بی محبت باشند، و هر دفعه که فرزندان اشتباهی مرتکب می شوند آن ها را می بخشد و دوباره در آغوش می گیرد.
لحظه هایش را با دعا برای فرزندانش می گذراند و مدام برایشان نگران است.شادی او زمانی تکمیل می شود که فرزندانش شاد و خوشحال باشند.حضورش در خانه گرما بخش است و نبودنش فضای خانه را به مکان بی روح و سوت و کوری تبدیل می کند که نمی توان آن را تحمل کرد، و آغوش پر مهرش تمام دلهره ها و نگرانی های روز را از بین می برد.
زمان هایی است که از او دور می شویم و معنی دلتنگی را می فهمیم و با تمام وجود آرزو می کنیم کاش کنارمان بود.شاید بعضی از ما تا زمانی که مادرمان کنار ما است قدرش را ندانیم اما همین که او را از دست دادیم تازه متوجه می شویم که بخش بزرگی از زندگی مان از دست رفته و دیگر قابل برگشت نیست، و تمام اتفاقات ساده ی زندگی که هنگام بودنش اتفاق می افتد برایمان شکل رویا و آرزو را پیدا می کند.
مادر و عشق او با هیچ چیز و هیچ کس دیگر قابل مقایسه نیست، آرامشی که یک لبخند ساده ی او به ما می دهد را در هیچ جای دیگری نمی توان پیدا کرد.زمانی که در زندگی دچار مشکلات می شویم و یا در کارهایمان شکست می خوریم اوست که ما را حمایت می کند و به ما انگیزه ی دوباره می دهد تا تلاش کنیم و موفقیت هایی در زندگی به دست بیاوریم.
همیشه این جمله را شنیده ایم که بهشت زیر پای مادران است. این جمله نشان دهنده ی بزرگی و عظمت، و همچنین جایگاه ویژه ی او نزد خداوند می باشد.مادر مسئول پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان می باشد، اگر ما انسان های خوبی باشیم در واقع نتیجه ی تربیت صحیح مادر است.
خداوند متعال و ائمه ی اطهار در احادیث بارها، ما را به نیکی به پدر و مادر سفارش کرده اند و این موضوع مسئولیت سنگینی بر عهده ی ما می گذارد تا همیشه تلاش کنیم با کارهای خوب، ذره ای از محبت آن ها را جبران کنیم.اما متاسفانه اگر ما تمام عمرمان را صرف خدمت و محبت به مادرمان کنیم باز هم نمی تواند تنها گوشه ی کوچکی از زحمات مادر را جبران کند.و در آخر، واژه ها بسیار کوچک تر از آن هستند که او را آن طور که شایسته است، توصیف کنند. امید است همه ی ما فرزندان خوبی برای مادرانمان باشیم.
انشا در مورد مادر پایه هفتم
انشا در مورد مادر به زبان ساده
انشا در مورد مادر با مقدمه بدنه نتیجه
انشا در مورد مادر با رعایت مراحل نوشتن
انشا روز مادر شماره چهار
موضوع انشا : علت نامگذاری روز مادر
علت نامگذاری روز زن و مادر ، در ایران و جهان چیست؟ چرا در ایران روز تولد حضرت فاطمه (س) را روز زن و روز مادر مینامند؟ در مورد فلسفه نامگذاری روز زن در ایران تحقیق کنید. مناسب پایه تحصیلی : پایه های تحصیلی بالاتر از ششم
قالب : ( تحقیق - مقاله )
روز مادر روزی است که در تمام فرهنگ ها ، ادیان و ملیت ها گرامی داشته میشود . در ایران این روز همزمان با سالروز میلاد دخت پیامبر اکرم حضرت فاطمه زهرا سلام الله و در جهان در روز 8 مارس است . در این مقاله قصد داریم علت و فلسفه نامگذاری روز زن و روز مادر در ایران و جهان را مقایسه کنیم.
همانطور که میدانید در ایران روز میلاد حضرت علیعلیهالسلام» نماد روز پدر و روز مرد، یعنی یک الگو برای تمام مردان جهان، که مرد باید اینگونه باشد، پدر باید اینقدر از خودگذشتگی و فداکاری و مروت داشته باشد.
روز دختر به یاد حضرت معصومهسلاماللهعلیها» یعنی دختر باید تا این حد پاک و عفیف بماند، تا اینحد کسب معارف کند که مقامی بسیار بالا از عرفان و اخلاق و اسلام کسب کند.
و اما در مورد روز زن ، این روز در ایران با سایر کشورهای جهان متفاوت است!
روزی که ما آن را به رسمیت میشناسیم، روز میلاد حضرت زهراسلاماللهعلیها» است، روز بیست جمادی الثانی، اما این روز در جهان از سال 1975 در سازمان ملل، هشتم مارس بهعنوان روز جهانی زن» برسمیت شناخته شده است و یونسکو نیز در سال 1977 آن را به عنوان روز جهانی زن»، به رسمیت شناخت.
بسیار مشتاق بودم که علت این نامگذاری را بدانم، چون علت نامگذاری در جهان قدری متفاوت از ایران است،
پس باید علتی وجود میداشت که هشت مارس در جهان، روز زن شود!
وقتی تاریخچهی روز زن در جهان را خواندم، به این نتیجه رسیدم که اینروز اولین روزی است که ن کارگر کارگاههای پارچهبافی و لباس دوزی در نیویورک آمریکا که خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کار شدند، تظاهرات کردند، هرچند که ناموفق بود اما اولین اعتراض بود!
اما این سوال برایم ایجاد شد که گرامیداشت چنین روزی به چه مناسبت است؟
اولین باری که ن به صورت گروهی دست به اعتراض زدند و خواهان برابری شدند؟
فقط همین!
اما وقتی در آن دوران به تحقیق و بررسی میپردازیم و شرایط اجتماعی و ی آنها را در مقابل این تظاهرات میسنجیم، جایی که هویت زن بودن هیچ ارزشی نداشته و از طرف دیگر برای کارخانهها به عنوان یک نیروی ارزان محسوب میشده، که حق هیچگونه اعتراضی را نداشته است کار چندان سادهای نبود و باید این روز سمبل و نماد مقاومت بر علیه هرگونه ظلم و بیعدالتی بر علیه ن باشد اما این همه تحول و تغییر در جهان، در مقایسه با روز زن در ایران (میلاد حضرت زهراسلاماللهعلیها») رنگ میبازد.
شکوه و عظمت الگوی ن مسلمان، حضرت زهراسلامالله» آنقدر بالا و زیباست که هر مقایسهای در مقابل شان ایشان ناقص و ابتر میشود، از همان دوران کودکی، دوران ازدواج و حتی لحظات شهادت ایشان برای تمام ن و حتی مردان جهان نکته و درس دارد و قابل تحقیق و بررسی است، معدنی است که به پایان نمیرسد.
هنگامی که به لحظه به لحظه زندگانی فاطمه زهراسلاماللهعلیها» مینگریم، درمییابیم که فاطمهسلاماللهعلیها» دارای شخصیت والای الهی و انسانی و شبیه رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلم» در تمام جهات است و مانند بودن او در اصل وجود، حقیقتی است که با توجه به بیانات پدر بزرگوارش جایی برای ابهام و تردید نیست.
اضافه بر مانند بودن او به رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلم» که خود قرینهای کامل و تام بر اسوه بودن اوست، قرائن دیگری وجود دارد که تأئید بر الگو بودن او مینماید به عنوان نمونه:
عایشه و دیگران از پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم» روایت کردهاند که آن حضرت فرمود:
رسول اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم» دخترش فاطمه سلاماللهعلیها» را گرامی داشته و به نیکویی ستوده است. تمجید از آن بانوی بزرگ، نه به جهت آنست که او فرزند آن حضرت بوده و عاطفه پدری موجب شده که دخت گرامیش را به خوبی و نیکی بستاید و صفات نیکی را به او نسبت بدهد، بلکه ستودن فاطمه بر اساس حقیقت او و ظهور صفات و کمالات معبود در روح او بوده است. او عظیمه و مطهره است. مدح رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم» از او، آشکار کردن حقیقت موجود در اوست . خداوند پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم» و ائمه را بر رجال عالم اختیار نمود و آنها را انسانهای کامل و الگو و حجت بر همه قرار داد، به همین نحو، فاطمه سلاماللهعلیها» را الگو و حجت بر تمام مردم جهان – اعم از زن و مرد – قرار داد؛ اقتدای به او، اقتدا به رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم» و ائمه معصومین میباشد.
با مقایسه دلیل و فلسفه نامگذاری روز زن در ایران و جهان ،حال قضاوت با شما، کدام روز زن، بیست جمادیالثانی یا هشت مارس!
انشا درباره مادر
انشا درباره مادرم
انشا درباره مهربانی مادر
انشا درباره مادر فرشته مهربان
انشا روز مادر شماره پنج
موضوع انشا : در مورد میلاد حضرت فاطمه (س) مناسب پایه تحصیلی : ششم ، هفتم ، هشتم و نهم
قالب : ( متن ادبی )
به نام خالق زیبایی ها ، با تبریک میلاد کوثر پیامبر (ص) این انشا را آغاز میکنم
آسمان آینه ای شده است تا تصویر فرشته فرود آمده در خانه محمد صلی الله علیه و آله را در آغوش گیرد؛
تصویر دختری که فرشتگان، گرداگردش حلقه زدند تا مبارک ترین روز از روزهای آفرینش را به جشن بنشینند.
کوثر، بانوی همیشه لحظهها، آمده تا مشرکان، بولهب وار انگشت حیرت بر دهان برند و از وهم خویش باخبر شوند.
کوثر آمد و جاری شد در جری زمان و با زلالی خویش، درخت عشق را آبیاری کرد.
جاری شد تا منفورترین انسانهای روزگار را زیر آسیاب کلام خود، از پای درآورد.
جاری شد و آمیخت با اشکها و نالههای علی و آن گاه، کوثر، همه تن گریه شد در بیمناک ترین لحظه هایی که خواهد آمد.
بگذار پدر ببوسد گونه هایی را که روزی روزگاری سایه ارغوانی کینهای بر آن می افتد!
بگذار نوازش کند پدر، چشمانی را که روزهای نه چندان دور، در غم پروازهای مکرّر، در غم مظلومیت همسر بارانی می شوند!
آرام باش کودکم؛ فاطمه، آرام باش که زمانه، ناآرام ترین لحظهها را برای تو تدارک دیده است.
آرام باش در آغوش مادر!
حالا کوثر، همچنان جاری است. جریان دارد در رگهای هزار و چهار صد ساله من، تو، و ما.
کوثر همچنان جاری است، در بلندترین قلههای اندیشه تا آبیاری کند همچنان درخت عشق را.
فاطمه، زیباترین نام جاری در ذهنم، با آمدنش، چشمی را لبخند می آفریند و چشمی را به اشک می نشاند.
فاطمه علیهاالسلام ، خوش آمدی!
انشا درباره مادر با مقدمه
انشا درباره مادر به زبان ساده
انشا درباره مادر ساده
انشا درباره مادر کلاس هشتم
انشا روز مادر شماره شش
موضوع انشا : انشا در مورد مادر مناسب پایه تحصیلی : سوم تا هفتم
قالب انشا : ( زبان ساده وادبی)
به نام خداوند بخشنده مهربان انشای خود را ور مورد مادر مهربانم آغاز میکنم .
مادرم ، جانم ، مهربانم . میخواهم با تو سخن بگویم :
مادرم، مادر خوبم، من مهربانی و گذشت را از تو یاد گرفتم.
تو بهترین مادر دنیا هستی و من احساس خوشبختی می کنم که تو را دارم.
دوست دارم همیشه کنار تو باشم، وقتی از مدرسه به خانه می آیم و تو را می بینم خیلی خوشحال می شوم و زمانی که مرا بغل می کنی به من آرامش می دهی.
مادر خوبم تو هر روز زحمت می کشی و برای من غذاهای خوشمزه آماده می کنی، غذاهایی که تو درست می کنی خوشمزه ترین غذای دنیاست.
همه ی بچه های از خوبی مادرهایشان می گویند، من هم از خوبی تو می گویم و دوست دارم همه بدانند من چه مادر خوب و مهربانی دارم. تو همیشه به من کمک می کنی تا درس هایم را بیش تر و بهتر یاد بگیرم، از تو ممنونم.
بعضی وقت ها مرا دعوا می کنی اما اشکالی ندارد، چون همه ی مادرهایی که بچه هایشان را دوست دارند همین کار را انجام می دهند تا آن ها کم تر اشتباه کنند و همیشه کار درست را انجام دهند.
مادر مهربان من، وقتی مریض می شوی من خیلی غصه می خورم و ناراحت می شوم و دوست دارم تو همیشه خوب باشی و هیچ وقت مریض و ناراحت نباشی.
دوست دارم بچه ی خوبی باشم تا تو را خوشحال کنم، ببخشید اگر بعضی وقت ها تو را اذیت می کنم و تو ناراحت می شوی، اما تو مهربان و بخشنده هستی و همیشه مرا می بخشی و دوست داری.
مادر عزیزم میدانم نمیتوانم حتی گوشه از زحمات تو را جبران کنم. اما بدان که تو را خیلی دوست دارم و می خواهم همیشه کنار من باشی مادرم.
مقاله تولد حضرت زهرا
انشا درباره تولد حضرت زهرا
انشا در مورد ولادت حضرت زهرا
انشا درباره ولادت حضرت زهرا
انشا روز مادر شماره هفت
موضوع انشا : انشای ادبی در مورد تولد حضرت فاطمه سلام الله علیها مناسب پایه تحصیلی :هفتم - هشتم - نهم - دهم
قالب : ( ادبی )
تولد، لحظهى آغاز زندگى آدمى نیست، آغاز فصلى نو در تاریخ اوست.
پیش از تولد، پیشگوییها و ریشهها هستند، پیشگوییهایى بسانِ آبستنى ابرها قبل از آن که ببارند.
در زندگى زهرا علیهاالسلام، رازهایى است گشوده و رازهایى سر به مهر، همچون مرواریدى در صدف، خفته در بستر دریاچهاى زلال.
جستجوگر آغاز زهرا، درمى ماند، نمى تواند آغاز و ریشه ها را بیابد.
پیشگوییها و سرآغازهاى این حضور بانوانه براى تمام بانوان تاریخ.
تنها محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم است که راز فاطمه را مى داند، راز آغاز، ظهور و ریشه ها را.
همه چیز از یک میوه در بهشت آغاز شد.
از سیب و گلابى و از هر آنچه که در آن سرزمینِ جاودانه در دوردست روییده است؛
جهانى که جز پیامبران کسى آن را کشف نکرد.
فاطمه از آنجا آمد، دوشیزه اى از بهشت، پَرى زمینى»، آن گونه که محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم وى را نامید.
هنگام معراج، زهرا زاده شد در لحظه هایى دور از زمینِ پُر جاذبه، دور از ثقل مادّه.
آنجا، نطفه کودکى بسته شد که به زودى در زمین متولّد مى شد.
عناصر سازندهى او زمینى و ملکوتى بودند، گِلى آغشته با عطر مینو، عناصرى از نور آسمانى.
آیا همین راز آن نیست که هرگاه محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم دلش هواى بهشت مى کند زهرا را مى بوسد؟
عطرِ زهرا، عطر بهشت است، عطر سیب، عطر گلابى، بوى خوش نخل و همه ى میوه هاى جاودانه.
انشا در مورد تولد حضرت فاطمه
انشا درباره تولد حضرت فاطمه
تعدادی از متن های این نوشته برگرفته از سایت خوب
مقاله درباره تولد حضرت فاطمه
مقاله در مورد تولد حضرت فاطمه
بیشتر بخوانید :
انشا مادر | 10 انشا مورد مادر و لالایی مادر (ساده و ادبی)
نقاشی روز مادر | 70 نقاشی و رنگ آمیزی درباره روز مادر برای کودکان
خوشحال کردن مادر | چگونه مان رابطه دوستانه ای داشته باشیم ؟
پروفایل روز مادر | 40 عکس برای تبریک روز مادر و زن 2019
عکس نوشته روز مادر | 33 عکس پروفایل برای تولد حضرت زهرا و روز زن
ست مادر و دختر | 50 مدل فوق العاده زیبای ست مادر و دختر 2017
تاریخ دقیق روز مادر سال 1397 | تاریخ روز زن سال در سال 97
انشا سیل : سیل یکی دیگر از بلایای طبیعی است که هرازگاهی در برخی از کشور ها از جمله ایران رخ میدهد و اغلب باعث صدامات زیاد مالی و جانی میشود . در این مطلب از دلبرانه برای دانش آموزان پایه های مختلف 7 انشا و تحقیق در مورد سیل ، سیل زدگان با موضوعات زیر گردآوری کرده ایم که تقدیم میکنیم .
انشا کمک به سیل زندگان ، انشا نحوه مقابله با سیل، انشا سیل
انشا چه عواملی باعث بروز سیل میشود ؟ موضوع انشا در هنگام وقوع سیل چه کنیم ؟
انشا نحوه رویارویی با سیل ، انشا سیل چگونه ایجاد میشود ؟
انشا شماره یک در مورد سیل
مقدمه : با نام خداوند هستی بخش انشای خود را از زبان یک کودک سیل زده آغاز میکنم.
انشا درباره سیل - انشا سیل
بعضی وقتی ها تنها چند دقیقه زندگی تو را زیر و رو میکند. این چند دقیقه در زندگی من زمان آمدن سیل بود.
خانه ام ، وسایل زندگی ام . کوچه هایی که در آن بازی میکردم .
محله که از آن خاطره داشتم.
درخت روبری خانه ، گل فروشی سر خیابان ، ساندویچی ته کوچه . مسجد محل ، سالن ورزشی شهر .
سیل همه کودکی و خاطراتم را در چند دقیقه شست و رفت.
هرگز فکر نمیکردم روز از باران بترسم .
اما حالا قطره های بی شمار بارانی که عاشقش بودم جمع شدند و زندگی ام را نابود کرده اند.
حالا من مانده ام و شهری شناور در آب .
حالا من مانده ام و خاطرات شبی که سیل جاری شد و بسیاری از نزدیکان مرا با خودش برد.
حالا که سیل تمام شده است و ما ماندیم و زندگی گل آلودی درد آور که باید با امید و تلاش دوباره بسازیم .
از خداوند بزرگ و مهربان میخواهم که با دستان قوی و مهربانش کمک کند تا کودکان ضعیف و بی پناهی مثل من دوباره خانه و تکیه گاه و پناه داشته باشند . آمین .
انشا در مورد سیل
نتیجه گیری : سیل ، زله ، طوفان ، آتش سوزی ، خشکسالی ، بیماری ها و . همه روی دیگر زندگی هستند و ممکن است در همه جای جهان رخ دهند. بد نیست به خود تلنگر بزنیم که شاید روزی ما مبتلا به این بلاهای سخت و دردناک باشیم . پس نباید هموطنان و هم نوعان خود را در روزهای سخت فراموش کنیم و حتی کمترین کمک های ساده را از آنها دریغ نکنیم .
موضوع انشاء سیل
انشا در مورد سیلاب
انشا شماره دو در مورد سیل
سیل به معنی طغیان کردن آب، زیر آب رفتن گسترهای از زمین و طوفانی شدن میباشد. در معنای آب جاری شده»، کاربرد این واژه بر ریزش جریاندلالت داشته و مخالف معنی عدم ریزش یا فرونشینی» است. سیل»، طوفان جهانی افسانه و احتمالاً تاریخ، به عنوان طوفان در اساطیر بکار رفتهاست. در خلال یا پس از یک بارندگی شدید، مقدار دبی رودخانه به سرعت افزایش یافته و در نتیجه آب از بستر عادی خود سر ریز و دشت سیلابی و مناطق اطراف را دربر میگیرد. با بررسی دشت سیلابی قدیمی و آبرفتهای آن، شاید بتوان با درجهای از تقریب احتمال وقوع و بزرگی سیلهای آتی منطقه را مشخص کرد. اصولاً بزرگی سیلها و تکرار آنها در طول زمان تابع شدت بارندگی، نفوذپذیری زمین و وضع توپوگرافی منطقه است.
انشا از زبان سیدگان
البته امروزه به دلیل دخالتهای بیرویه در بسیاری نقاط که قبلاً سیل نمیآمده، طغیانهای بزرگی مشاهده میشود. فعالیت بشر به چند صورت احتمال وقوع سیل را افزایش میدهد. از آن جمله میتوان به ساختمانسازی در دشت سیلابی رود که مستم اشغال بخشهایی از آن است و باعث کاهش ظرفیت طبیعی رود میشود، اشاره کرد. به این ترتیب محدودهای از دشت سیلابی که در زمان طغیان زیر آب میرود، گستردهتر میگردد.
موضوع انشا سیل
شهرسازیها و حذف گیاهان باعث کاهش مقدار آب نفوذی و افزایش آب سطحی میشود. حجم زیاد آب از یک طرف بر بزرگی طغیان میافزاید و از طرفی با افزایش فرسایش، رسوباتی به وجود میآورد که با برجای گذاشتن آنها ظرفیت بستر اصلی رود کاهش مییابد. موارد پیش معمولاً تأثیر تدریجی دارند، ولی سیلهای ناگهانی و فاجعهآمیز اغلب بر اثر تخریب سدها و بندها، ایجاد میشوند.
منبع :
انشا درباره سیلاب - انشا سیل
موضوع تحقیق سیل
انشا شماره سه در مورد سیل
از زمانهای ماقبل تاریخ، مردم بجهت دسترسی به سیستم حمل و نقل ارزان و راحت و همچنین داشتن دسترسی به منابع غذائی و تجارت، در کنار دریاها و رودخانهها مسکن میگزیدند؛ چنانچه جمعیت انسانی در کنار منابع طبیعی آبی متمرکز نبودند، هیچ نگرانی از بروز سیل وجود نداشت؛ ولی به هرحال وجود خاک حاصلخیز کنار رودخانهها منوط به جاری شدن سیلابهای متعدد و وجود انواع رسوب گذاریهای عادی همراه با آن میباشد.
در این تحقیق در مورد انواع سیل و علت های به وجود آمدن سیل صحبت میکنیم .
سیلابهای برخاسته از دریا قدرت ایجاد طغیانها یا در هم نوردیدن استحکامات ضد سیل مانند سیل شکنها و همچنین صاف کردن تپههای شنی یا پر کردننواحی گود زمین را دارا است؛ بنابراین در زمینهای ماورای این استحکامات ساحلی امکان سیل گرفتگی و آسیب دیدگی متصور است. عواملی مانند طوفانهای سهمگین طوفانهای برق آسا، جزر و مد بلند، پدیده تسونامی یا ترکیب اینها، باعث ایجاد سیلابهای دریایی میگردند. از آنجائیکه اکثر مناطق شهری در کنار ساحل بنا شدهاند، این تهدید جدی در تمام نقاط جهان وجود دارد.
تحقیق سیل چگونه ایجاد میشود ؟
سیل زمانی رخ میدهد که خاک و پوشش گیاهی یک منطقه توانایی جذب کامل آب را نداشته باشد. در این زمان حجم آب به صورت غیرقابل کنترل از طریق کانالهای رودخانهای یا حفرههای طبیعی یا مخازن آب دستساز بشر، ریزش مینماید.
تحقیق نحوه رویارویی با سیل
سیلهای دورهای به صورت طبیعی در بسیاری از رودخانهها رخ داده و باعث بوجود آمدن مناطقی بنام دشتهای سیلابی میگردد. علت وقوع این سیلابها بارش بارانهای شدید و گاهی نیز توأم با ذوب برف است که باعث طغیان رودخانه و جاری شدن آب در زمینهای حاشیهای رود میشود. نام سیلابی که به یکباره و بدون هیچ فرصت قبلی ایجاد و جاری میشود، سیل آنی است. سیلابهای آنی معمولاً در اثر بارش بیش از حد در یک منطقه نسبتاً کوچک ایجاد میگردند. از سوی دیگر سیل نواحی ساحلی نیز بر اثر بادهای شدید سطح اقیانوس یا بواسطه امواج حاصله از زمین لرزههای کف دریا بوجود میآید. البته شمار عوامل ایجاد سیل زیاد است.
تحقیق نحوه مقابله با سیل
بارانهای موسمی در کشورهای استوایی مانند بنگلادش، توانایی ایجاد سیلهایی خانمان برانداز را دارند. طوفانهای دریایی موسوم به هاریکان نیز دارای خصوصیاتی هستند که در کل توان ایجاد سیلهای مخرب را دارند. نام یکی از این خصوصیات طوفانهای برق آسا (سیل دریایی که ارتفاع آن به ۸ متر میرسد) است که در اثر حرکت هاریکان دریایی به سمت ساحل بوجود میآید.
تحقیق کمک به سیل زندگان
از انواع دیگر این علل سیلهای آنی ناشی از ذوب برف کوهها، تحت شرایطی نادر و با امتزاج با امواج گرم، به عاملی مخرب تبدیل میشوند که باعث ازبین رفتن جان ومال مردم میشوند.
تحقیق با موضوع سیل زدگان
زمین لرزههای کف دریا، فعالیت جزایر آتشفشانی که بشکلگیری مواد مذاب (مانند ترا یا کراکاتتاو) میانجامند و ریزش خاک کف دریا بر طبقات قارهای تماماً آبستن موجهای جزر و مدی بنام تسونامی هستند که باعث تخریب مناطق ساحلی خواهند شد. گزینه تسونامی» را جهت آشنائی با جزئیات کامل این نوع سیل دریایی، ببینید.
تحقیق با موضوع سیل - انشا سیل
تحقیق چه عواملی باعث بروز سیل میشود ؟
انشا شماره چهار در مورد سیل
در این تحقیق ( انشا ) میخواهیم در مورد اقدامات ایمنی و نکات مهم در برخورد و مواجهه با سیل صحبت کنیم . در ادامه اقدامات ضروری قبل / حین / و بعد از وقوع سیل را بررسی میکنیم:
موضوع تحقیق در هنگام وقوع سیل چه کنیم ؟
تحقیق درباره سیل- انشا سیل
تحقیق در مورد سیل
موضوع تحقیق دانش آموزی سیل - انشا سیل
تحقیق درباره سیلاب
منبع : پرشین بلاگ
تحقیق در مورد سیلاب
انشا شماره پنج در مورد سیل
بلایای طبیعی همواره کره زمین را تحت تأثیر قرار داده وسبب وارد آمدن آسیب به مردم نظیر جراحت، بیمـاری سـوء تغذیه، فشار های روحی ـ روانی ومرگ می شوند . زله و سیل به عنوان مهمترین بلایای طبیعی درکـشور مـا مطـرح هـستند وآنچه که از این بلایا فاجعه می سازد عدم آگاهی برای مقابله با عواقب آن وپیشگیری از تـأثیر سـوء وقـایع طبیعـی بـر ارکـان تندرستی - اقتصادی و محیطی است .
تحقیق از زبان سیدگان
کلمه سیل» بمعانی طغیان کردن آب، زیر آب رفتن گسترهای از زمین و طوفانی شدن میباشد. اصولا بزرگی سیلها و تکرار آنها در طول زمان تابع شدت بارندگی ، نفوذپذیری زمین و وضع توپوگرافی منطقه است.
انشا با موضوع سیل زدگان
این موارد و مواردی از این قبیل از جمله عواملی هستند که ممکن است باعث بروز سیل گردند.
منبع : irannbj
تحقیق کامل در مورد سیل و سیلاب برای پایه
امیدوارم مطالب گرد آوری شده و نگارش شده در این مطلب مورد استفاده شما قرار گیرد . و آرزو میکنم خداوند بزرگ میهن ما را از بلاهای طبیعی مثل سیل و زله و خشکسالی در امان بدارد . آمین .
انشا با موضوع سیل - انشا سیل
همچنین بخوانید :
انشا آزاد | ۱۰ انشا با موضوع آزاد به انتخاب خود دانش آموز
انشا ازاد | ۱۲ انشا با موضوع آزاد برای پایه های مختلف تحصیلی
انشا رودخانه | ۸ انشا در مورد گذر رودخانه + رودخانه از زبان خودش
انشا ایران | ۷ مقاله و انشا درباره ایران ، پرچم ایران و با موضوع وطن
انشا درباره بهار | ۷ انشا توصیفی و ادبی در زیبایی مورد فصل بهار
انشا عید نوروز | ۷ انشا و تحقیق درباره تعطیلات عید نوروز و سال نو
انشا در مورد تعطیلات عید نوروز خود را چگونه گذراندید ؟ ( 3 انشا) انشا درباره درخت | ۷ انشا با موضع درخت و درختکاری+از زبان درخت
انشا در مورد روز بارانی|۵ انشا درباره توصیف روز بارانی+صدای باران
انشا معلم : در این مطلب از دلبرانه 10 انشا در مورد معلم ، ارزش معلم ، بزرگداشت شغل معلمی ، خصوصیات یک معلم خوب و .را گرد آوری کرده ایم که تقدیم دانش آموزان عزیزی میکنیم که از سن 7 سالگی تا سن جوانی و گاهی میان سالی شاهد زحمات و فداکاری هایی معلمانی هستند که معلمی را شغل انبیا میدانند و برای تعلیم و تربیت کودکان ، نوجوانان و جوانان از جان و دل خود مایه میگذارند. امیدوارم این نوشته برای شما مفید باشد.
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره یک
به نام خداوند جان آفرین . انشا خود را با موضوع نامه ای به
معلم عزیزم سلام
بیشتر ما دانش آموزان ازاین که رودر رو با معلم خود صحبت کنیم خجالت میکشیم.
بخصوص زمانی که قصد داریم از مهربانی ها ، محبت ها و زحمات بی دریغ او در دوران تحصیلی تشکر کنیم ، زبانمان بند می آید اما این دلیل بر این نیست که ما این همه فداکاری و ایثار و سخت کوشی شما معلم مهربان را قدر نمیدانیم . بلکه همیشه و همیشه حتی وقتی که با شیطنت ها و درس نخواندن هایمان تو را عصبانی میکنیم میدانیم که همه کارها و زحمات شما برای این است که ما آینده درخشانی داشته باشیم و برای خانواده و شهر و کشو خود فرد مفید و مهمتر از آن یک انسان واقعی باشیم.
شاید خیلی از دانش آموزان رویشان نشود به معلم خود بگویند که او را دوست دارند و از زحمات بی دریغش سپاسگزار هستند اما همه ما دانش آموزان معلمان مهربان و تلاشگر و دلسوزمان را دوست داریم و از قدردان محبت ها و زحمت های او هستیم.
میدانیم وقتی به ما سخت گیری میکنی ، گاهی ما را دعوا میکنی ، امتحان میگیری و تکلایف سنگینی برای ما محیا میکنی به خاطر آینده خودمان است و شما همچون یک پدر یا مادر نگران آینده و خوشبختی و موفقیت ما هستید .
ما از همه زحمات و دلسوزی های شما ممنونیم و از خداوند میخواهیم اجز بزرگ معلمی را که به فرموده پیامبر اسلام شغل انبیا است را به شما ارزانی دارد.
راست گفته اند که معلمی شغل نیست بلکه عشق است . چرا که اجر مادی شغل معلی با زحمات و سختی های آن قابل مقایسه نیست . معلم عزیزم تو را دوست دارم و تلاش میکنم فرد مفیدی برای جامعه خود باشم تا تلاش های شبانه روزی شما را جبران کنم.
منبع :
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره دو
انسان ها از گل آفریده شده اند، گلی که نیاز دارد تا پرورانده شود و نور و حرارت ببیند، سرما و گرما را بچشد و در نهایت آجری محکم و مقاوم شود تا روی دیوار زندگی و در لابه لای آن جا بگیرد و در نهایت جزئی از نقش دهنده ها و کامل کننده ی هدف زندگی و آفرینش باشد تا در نهایت به کمک یکدیگر آنقدر بادوام و با استقامت چیده شوند و لایه به لایه بالا روند و به قله ی صعود برسند تا به هدف اصلی دست یابند که این هدف چیزی نیست جز رضا در رضایت خداوند.
معلم ها دقیقا همان کسانی هستند که گل ذاتی انسان را می پروراند و راه درست را به آن نشان می دهند و زمانی که به آجری مقاوم تبدیل کردند در مسیر اصلی خود رها می کنند. معلم ها سرشارند از حس عشق و محبت و صبر و استقامت. مانند مادری مهربان کودک را نوازش می کند، به او درس می دهد و او را بزرگ می کند.
گاهی مانند پدری سخت گیر او را به جلو هل می دهد و گاهی او را مورد سرزنش قرار می دهد و آنگاه که کودک بزرگ شد و پا گرفت و راه افتاد در گوشه ایی می نشیند و اوج گرفتن او را تماشا می کند، معلم ها همان پیله ایی هستند که به دور کرم ابریشم می پیچند و آن را در قنداق خود و در آغوش خود نگاه می داند، دقیقا مانند سپری در مقابل سرما و گرما و در مقابل سختی ها حفظ می کنند و آنگاه کرم که بال گرفت و بال های رنگارنگ خود را گشود از پروانه جدا می شود و اوج گرفتن او را نظاره می کند.
معلم ها دل خیلی بزرگی دارند، هر سال مجبورند که تکه ایی از وجود خود را رها کنند و او را به دیگری بسپارند، مگر اینطور نیست که معلم ها هر بار به هر دانش آموز تکه ایی از وجود خود را تقدیم می کنند، از خود به آن ها محبت و عشق ، نوع دوستی ، فداکاری و ایثار را تزریق می کند و در نهایت بعد از گذر سال ها، زمانی که تمام وجود خود را صرف کودکانش کرد و هربار تکه ایی از وجودش را بخشید و زمانی که آن ها را جوان و بزرگ ساخت و خودش پیر و چروکیده شد در حالی که همه ی کودکانش او را ترک کرده اندو هر کدام به سمت زندگی خود رفته اند.
آیا معلمی شغل انبیاء نیست؟
گاهی معلم ها سر ما داد می زنند، گاهی سخت گیری می کنند اما کیست که نمی داند در پشت همه این سخت گیری ها یک دوستت دارم نهفته است. با تمام وجودش فریاد می زند که دوستت دارم. دوست دارم که همیشه کار درست را انجام دهی! دوست دارم که همیشه بهترین باشی و دوست دارم که انسانی با سواد و پر از محبت و مهربانی شود که اگر نبود هرگز هیچ معلمی آنقدر تلاش نمی کرد که تو در هر شرایطی و بدون هیچ بهانه ایی بهترین باشی. بنابراین هرگز از آن ناراحت نباش زیرا که هیچ مادری بد فرزندش را نمی خواهد و هیچ کودکی نمی تواند مادرهای زندگیش را فراموش کند.
منبع : enshabaz.ir
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره سه
به نام خداوندی که شمع را آفرید تا بدانیم که معلممان را به چه چیزی تشبیه کنیم و بدانیم که شمع می سوزد و اطرافیان خود را نورانی می کند. ما برای جواب دادن به این سوال خدای نکرده به قول بابایمان جسارت به حضور منور معلم خود نمی کنیم و جرات آن را نداریم که پیش معلم نازنین از خودمان چیزی بنویسیم. مقام بلند معلم کجا و قلم کوتاه من کجا. اما خوب به قول بابایمان چه می شود کرد. تکلیف است و کاری نمی شود کرد.
یک معلم خوب چنان نباید باشد، بلکه چنین باید باشد:
مهربان باشد:
درست است که از قدیم گفته اند چوب معلم گله هر کی نخوره خله، ولی باید به قول بابایمان توجه داشته باشید که چوب و شلنگ و سیم مربوط به دوران پارینه سنگی بوده است. در زمان ما از تشبیهات نرم استفاده می کنند تا خدای ناکرده بچه ها عقده ای نشوند و مثل گذشته به پرتاب ترقه و نیمکت شکنی روی نیاورند. معلم خوب نباید به خاطر عده ای دانش آموزنما خودش را ناراحت کند و ما را ناراحت تر. اگر مهربانی یادش برود به جای این که خودش مثل شمع بسوزد دل ما را می سوزاند و کلاس را دود غلیضی از غم و اندوه فرا می گیرد.
خوب درس بدهد:
یعنی این که وقتی یکی از بچه ها برای بار پنجم هم نفهمید که آقا معلم چه می گوید ناراحت نشود و قهر نکند. خب شاید آن بیچاره حواسش پرت شده و آقا معلم اصلا نباید فکر کند که پرت نشده و خودش را به پرت زدن زده است. بعدش هم وقتی خوب درس داد هر وقت یکی از بچه های پردل و پر از جرات کلاس گفت خسته نباشید درس را تمام کند و با بچه ها جوک بگوید و بخندد تا روحیه ی آن ها شاد بماند و زیر سنگینی درس له نشود.
نمره بدهد:
معلم ها همیشه از بچه ها می خواهند که توی کلاس به درس گوش بدهند و توی خانه درس بخوانند تا سر امتحان نمره ی خوبی بگیرند. همه ی ما می دانیم که آن ها البته درست می گویند. ولی باور کنید آقا اجازه ! مادرمان مرتب مریض می شود و مجبوریم تا صبح بالای سرش بیدار بمانیم و پرستاری کنیم. به پدرمان هم توی مغازه کمک می کنیم. این وطر نیست که فقط موقع خوردن آستین ها رابالا بزنیم. باید همیشه کمک کنیم. شب ها خسته می شویم و همیشه پای تلویزیون وقتی که خودکار دستمان است خوابمان می برد.
این همه را برای این گفتیم که می دانیم همه ی بچه ها بالاخرخ یک مادر مریض یا خواهر کوچولوی جیغ جیغو یا پدر پیر دارند که به خاطر خوبی کردن به آن ها قید اینترنت و بازی های رایانه ای را می زنند ، اما باز هم نمی توانند درس بخوانند. توی جلسه ی امتحان هم کمی هول می کنند و جواب ها از مغزشان می پرد. چه می شود معلم های عزیز به خاطر تشکر از زحما این بچه های خوب و زحمتکش چند نمره ای بهشان ارفاق کنند. به قول بابایمان جای دوری نمی رود که!
این بود نظرات ما در مورد معلم خوب امیدوارم به خاطر نظراتم از مدرسه اخراج نشوم .
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره چهار
شاید هر کس نظری در مورد خصوصیات و ویژگی های یک معلم خوب و دلسوز داشته باشد . مثلا یک نفر سخت گیری معلمان را باعث رشد و پیشرفت دانش آموزان بداند و دیگری باعث ترس و زده شدن دانش آموزان از درس تلقی کند . انشا خود را با احترام به زحمات همه معلمین خود آغاز میکنم و تلاش میکنم تا نظرات مختلف و متنوع در مورد یک معلم خوب گرد آوری کنم :
با وجود همه نکات و مواردی که در بالا گفته شد نباید فراموش کرد معلم هم یک انسان است و گاهی ممکن است در عملکرد خود کمی و کاستی هایی داشته باشد و درست است که معلمی شغل انبیا است ولی معلم معصوم نیست و ممکن است گاهی اشتباهاتی داشته باشد که قابل درک است و چیزی از ارزش زحمات و فداکاری های او کم نمیکند.
منبع : شیرازه
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره پنچ
انشا خود را آغاز میکنم و میخواهم که از عشق بنویسم . آری من از عشق مینویسم تا بگویم هنوز هم هست،حس میشود و هرروز به آغوش کشیده میشود.
من از معلمی مینویسم که ذره ذره ی وجودش در تیر های آتش سوخت اما نگذاشت دانش آموزانش آسیب ببینند؛
من از معلمی مینویسم که وقتی دانش آموزاش به سرطان مبتلا شد موهای خودرازد تا مبادا کودک در کلاس آزرده شود.
هرکسی نمیتواند معلم باشد.
جایی خوانده بودم اشتباه یک پزشک در زمین دفن میشود.
اشتباه یک مهندس بر زمین فرومیریزد
اما اشتباه یک معلم روی زمین راه میرود و جهانی را به فنا میشکد.
معلم ها قوی اند،قدرتمندند؛
هنگامی که به کلاس وارد میشوند باید تمام کلافگی هایشان را،تمام دل نگرانی هایشان را
و یا بهتر بگویم تمام احساساتشان را پشت در بگذارند
وچه زیبا بازیگرانی میشوند این آدمها
خیلی هاهم حتی اگر درجایگاه معلم نباشند بازهم معلم اند.
ساعت ها با آنکه غمگین اند لبخند میزنند تا به تو بفهمانند امیدچیست.
آری امید در چشمان آدمها باراه رفتنشان ،بالبخندهای بی منتشان معنا پیدا میکند.
معلم امید را به دانش آموزانش هدیه میدهد.
معلمی شغل انبیاست وچقدر زیبایند آنها که چه در شغل ،چه در خانواده و چه در اجتماع معلم هستند
واینجاست که میگویند هرآنکس که عاشق باشد معلم میشود.
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره شش
چشمانت آرامشی دارد که آرامش شبهای دریا در مقابلش به خاک می افتد و زانو می زند اراده ات برای آموختن به گونه ایست که کوه را سست و بی اراده می کند اقیانوس با آن همه وسعت و عظمت در برار بزرگی قلب تو خشک و بی آب می شود اگر از دلسوزی و محبت تو برای سنگ بگوین دل او هن رئوف و مهربان می شود
من الفبای زندگی را از زبان شیرین تو آموختم اما حال نمی دانم چگونه این الفبا را در کنار هم بچینم که شایشته ی نا م پر عظمت تو باشد تمام کلماتم از جلو نظام گفته و به صف ایستاده اند اما در میان آنها هیچ واژه ای را نمی یابم که برای تشکر و قدر دانی از تو کافی باشد
من فلسفه و منطق زندگی ام را از تو آموختم
شمال و جنوب کشورم را معنی کویر و دریا را به کمک تو شناختم و فهمیدم
از تو آموختم که جامعه، فرهنگ چیست؟
و حتی از تو آموختم رهبر و خدا و پیغمبر کیست؟
من از تو آموختم پنجه و ساعد و پرش سه گام را برای آبشاری بی نقص
جمع و تفریق و ضرب و تقسیم را به کمک تو فرا گرفتم که اکنون محبت هایت را یک به یک می شمارم
چه قدر بی شمارند ابیات شعری که معنا و مفهومشان را از تو آموختم
و امروز که روز توست همین ابیات در مقابل نام مقدست وزن و قافیه ی خود را از دست داده اند
چه کردی با این ابیات که آن ها امروز نه مفاعیلن را می شناسند و نه می دانند بحر هزج و رمل چیست
به کمک تو با تاریخ گذشته ی کشورم از هخامنشیان گرفته تا میرزا کوچک خان جنگلی و انقلاب مشروطه آشنا شدم
آری من از تو آموختم که چگونه رشد کردم و به اینجا رسیدم،
اینکه چگونه خودم را احساساتم را ودر آخر افکارم را بشناسم
پس حق دارد این قلم که ناتوان و بی رمق باشد
برای اینکه بر سطرهای دفترم از گذشت ها و مهربانی های مادرانه ات بنویسد
بیا و این بار هم مانند همیشه با آرامش چشمانت جانی دوباره ببخش به این الفبای بی جان زندگی
بیا و باز هم روشن کن چراغی از دانش را بر کودکان سرزمینت.
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره هفت
قلم را در دست میگیرم و از معلم مینوسم ، معلمی که شعر شیرین شعرای شهر شادی را در گوش مرزهای محبت زمزمه کرده .
معلم .
در مورد معلم چه باید گفت ؟
او که در سخت ترین لحظات زندگی، سرود سرسبزی را در وجود سرو سروده.
معلم دل را دانا کرده و دنیا را به دست دانش آموزان گره زده.
معلم آواز عاشقان عالم را در آیینه خیالشان نمایان کرده و به آن روح بخشیده.
معلم جهان را جاودانه کرده
و رنگ سیاه را از دفتر دل پاک نموده و جوهری به رنگ سپید به آن زده است.
ای معلم، می خواهم با تو سخن بگویم
که با تمام توانایی ات تارهای وجودم را به صدا در آوردی و خواندن غزل با خدا بودن را به من آموختی.
دست هایت را می بوسم و فرشی از گل هایی به هفت رنگی رنگین کمان در زیر پاهایت می اندازم.
سوی چشمانت را به نور چلچراغ روشن می کنم، قدومت را روی سرم جا می دهم و لبانت را آذین می بندم
تا بگویم بهار دلم با تو شکوفه زد و خزان زندگی ام با تو بی رنگ شد.
ای معلم، امروز می خواهم برای همگان بگویم تو که بودی و چگونه بودی و چگونه آموختی؟
می خواهم بگویم که چگونه آزاده بودن را توشه راهم کردی و جوهر وجودم را آکنده از مهر نمودی
و به من گفتی همیشه به یاد خدا باشم تا دنیایم را لبریز از شادی ببینم و از کفر و کذب دوری کنم.
ای معلم می خواهم چشمانم را به چشمه چشمان مهربانت بدوزم.
معلم عزیزم بدان که از صمیم قلب دوستت دارم.
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره هشت
انشا خود را با این کلام زیای شهید رجایی آغاز میکنم : معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد.
تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد.
انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس معلم» ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.
دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.
در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمه الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند .
منبع : سلیم نیوز
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره نه
با نام خداوندی که نخستین معلم انسان هاست انشای خود را در مورد مقام والای معلم و هنر معلمی آغاز میکنم .
شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه ترکیبی به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. خداوند را می خوانیم که او رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.
معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:
اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: ۱ـ ۵)
بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.
در این آیات خداوند، خود را معلم» می خواند
و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.
مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:
چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد
از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.
انشا خود را با سخنی زیبا از امام خمینی (ره) به پایان میبرم که ستایش مقام معلم فرمود :
معلم اول خدای تبارک و تعالی است .
به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.
******************************************************************
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره ده
از وقتی که پا به دبستان گذاشتم با موجود دلسوز و مهربانی به نام معلم آشنا شدم و این انشا را با احترام و قدردانی نسبت به زحمات و ایثار های بی دریغش به معلم خود تقدیم میکنم :
معلم همچون شمع روشنی میسوزد تا به ما علم و دانش بیاموزد،
و ما راه زندگی و مسیر صحیح آینده خود را با کمک او پیدا کنیم .
معلم مادر دوم ماست و مدرسه خانه دوم.
که میتوانیم در آن خوبی ها را از بدیها تشخیص دهیم و آنچه را که نیاموختیم در آنجا بیاموزیم …
این معلم است که ما را با کلمات آشنا میکند،
و فرق روشنایی و تاریکی مهربانی و ظلم نفرت و محبت را به ما می آموزد .
او به ما یاد میدهد که چگونه در زندگی فردی مفید باشیم
و با تلاش و کوشش باعث پیشرفت جامعه خود شویم .
او ما را با دنیای بزرگ آشنا میکند،
و تاریخ گذشتگان را به ما می آموزد تا از آن درس عبرت بگیریم،
و ما را با کوهها و دریا ها آشنا میسازد تا استقامت و عظمت را بیاموزیم .
و ما همیشه تشنه یادگیری هستیم ……
انسانها در طول زندگی احتیاج به یک معلم و راهنما دارند،
تا شمع راهشان گردد و آنها را از نادانی و جهل دور سازد .
پس بدانید که معلم شخص بزرگ و محترمی است که باید او را دوست بداریم،
و از گفتار و رفتار او درس زندگی بیاموزیم و فردی مفید برای کشور و ملتمان باشیم .
منبع : انشا سرا
******************************************************************
بیشتر بخوانید :
انشا سیل | ۵ انشا و تحقیق درمورد سیل چیست و سیل زدگان
انشا کودکی من | ۱۲ انشا درباره خاطرات کودکی و دوران بچگی
موضوع انشا آزاد | ۳۰۰ موضوع پیشنهادی جالب برای انشا
انشا آزاد | ۱۰ انشا با موضوع آزاد به انتخاب خود دانش آموز
انشا ازاد | ۱۲ انشا با موضوع آزاد برای پایه های مختلف تحصیلی
انشا هدف زندگی | ۷ انشا در مورد هدف زندگی در قالب های مختلف
انشا ۱۳ آبان | ۳ انشا در مورد روز دانش آموز برای پایه های مختلف
در آستانه 12 اردیبهشت ماه و روز معلم 8 انشا روز معلم ، در مورد مقام و منزلت معلمان ، اهمیت شغل معلمی و شهادت استاد مطهری در این روز گردآوری کرده ایم که با عشق و احترام به همه معلمین دلسوز و مهربان این سرزمین تقدیم حضور شما میکنیم . امیدواریم مورد استفاده شما دانش آموزان عزیز در پایه های مختلف تحصیلی قرار بگیرد.
انشا در مورد روز معلم به زبان ادبی
انشا در مورد روز معلم شمار یک
بسم الله الرحمن الرحیم
نوشتن در مورد بعضی موضوعات سخت است ، مثل نوشتن از مهر مادری یا نوشتن از عشق پدر و حالا اینجا نوشتن از معلم و مقام معلم .
ما انسان ها موجودات فراموش کاری هستیم .
این است که باید مدام بعضی چیز ها به ما یاد آوری شود.
شاید نامگذاری بعضی مناسبت ها به همین دلیل باشد.
که ما به یاد آوری کند باید قدردان محبت های کسانی باشیم که زندگی را به ما می آموزند .
امروز که با نامگذاری سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری و روز معلم بهانه ای پیدا کرده ایم
تا از قدردان محبت های بی دریغ معلمان خود باشیم میخواهم از تو بنویسم . از تو ای معلم .
هر کس در این دنیا شغل و وظیفه ای دارد .
اما چطور میتوان معلمی را شغل دانست ؟
مگر میتوان این همه ایثار و فداکاری و زحمت و دلسوزی را شغل به حساب آورد ؟
مگر محبت مادرانه تو و سخت کوشی های پدرانه ات را میتوان چرتکه انداخت
و در نهایت حساب و کتاب و کرد و مزد آن را پرداخت ؟
نه معلم عزیزم .
ما دانش آموزانت، بهتر از هر کسی میدانیم که معلمی برای تو تنها یک شغل نیست .
معلمی برای تو عشقی است شبیه عشقی که پیامبران برای هدایت انسان ها داشتند.
معلمی برای تو رسالتی است سنگین و الهی .
معلی برای تو مسئولیتی است که برای آن هر چه در چنته داری
از جان و روح و روان و جوانی ات صرف میکنی .
تا از یک کودک بی مسئولیت سر به هوا . یک مرد یا زن بالغ و عالم و مفید بسازی
مهم تر از آن تو آمده ای تا از ما انسان » بسازی .
معلم عزیزم . میدانم همه سخت گیری ها ، دعوا ها ، جدیت ها یت برای رشد و پیشرفت من است و من از صمیم قلب قدردان زحمات عاشقانه تو هستم و مقام بلند استادیت را ارج مینهم .
معلم عزیزم روزت مبارک باد.
انشا در مورد روز معلم شمار دو
هرکدام از انسانها هر شغلی که داشته باشند، از مقام و منزلت خاصی برخوردار هستند. در این میان شغلی هست که مقامش از همه مشاغل بالاتر است چرا که شغل انبیا است، بله! مقام معلم بسیار والا است و من این انشا را به مناسبت روز معلم به آموزگار مهربانم تقدیم میکنم .
معلم همان کسی هست که در روز اول مدرسه برای ماندن پیش آن گریه میکردیم و در نهایت در روز آخر مدرسه برای جدایی از آن نیز باز گریه میکنیم گریه روز اول برای ترسیدن و تنها ماندن پیش افراد ناشناس است و گریه آخر برای جدایی از معلمی مهربان و دلسوز که به ما علاقه بر آموزش و علم آموزش و ایثار و فداکاری و مهربانی و از خود گذشتگی داد.
معلم که به ما درس زندگی داد. زندگیای که سراسر فراز و نشیبهایی دارد که تنها با یادگیری و آموزش و تجربه دیگران میتوان آن را سپری کرد که معلم بهترین آموزش دهنده این موضوع است.
معلم مادر دوم همه دانش آموزان است. برای دانشآموزانی خود ناراحت میشود و در کنار آن همراه آنها خوشحال میشود. همچنین کودکی با آنها بازی میکند و هنگام مریضی آنها برایشان مادری میکند و دلواپس و نگران آینده دانش آموزان یا معلم پرورش دهنده همان کودکی است که در آینده نقشی مهم در جامعه ایفا میکند و به گونهای آینده سازی مملکت خویش هست.
معلم به دانشآموزان یاد میدهد که چگونه در زندگی فردی مفید باشند و با تلاش و کوشش باعث پیشرفت جامعه خود شوند. او دانشآموزان را با دنیای بزرگ آشنا میکند و تاریخ گذشتگان را به آنها میآموزد تا از آن درس عبرت بگیرند و آنها را با کوهها و دریاها آشنا میسازد تا استقامت و عظمت را بیاموزند.
انسانها در طول زندگی احتیاج به یک معلم و راهنما دارند تا شمع راهشان گردد و آنها را از نادانی و جهل دور سازد. به همین سبب معلم شغل انبیا بوده و شغلی مقدس است .
همه ساله روز ۱۲ اردیبهشت را به مناسبت روز معلم جشن میگیرند تا از معلم خود سپاسگزاری کنند. من نیز در پاس داشتن مقام معلم این روز را به همه معلمان تبریک میگویم.
انشا در مورد روز معلم شمار سه
به نام خداوند هستی ، انشای خود را با این شعر زیبا آغاز میکنم .
درس معلم گر بود زمزمه محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را
انشای امروز در مورد روز معلم و درباره موضوعی بسیار با اهمیت است، چراکه روز معلم روزی برای قدردانی از یکی از انسانهای مهم زندگی ما است.
معلمها دقیقاً همان کسانی هستند که با دقت و مواظبت جوانه ذاتی انسان را میپرورانند و راه درست را به او نشان میدهند و زمانی که او را به درختی مقاوم تبدیل کردند، در مسیر اصلی خود رها میکنند تا بارور شود. معلمها سرشارند از حس عشق و محبت و صبر و استقامت. مانند مادری مهربان کودک را نوازش میکند، به او درس میدهد و او را بزرگ میکند.
معلم گاهی مانند پدری سخت گیر دانشآموز را به جلو هل میدهد و گاهی او را مورد سرزنش قرار میدهد و آنگاه که کودک بزرگ شد و پا گرفت و راه افتاد در گوشهای مینشیند و اوج گرفتن او را تماشا میکند، معلمها همان پیلهای هستند که به دور کرم ابریشم میپیچند و آن را در قنداق خود و در آغوش خود نگاه میداند، دقیقاً مانند سپری در مقابل سرما و گرما و در مقابل سختیها حفظ میکنند و آنگاه کرم که بال گرفت و بالهای رنگارنگ خود را گشود از پروانه جدا میشود و اوج گرفتن او را نظاره میکند.
معلمها دل بسیار دریایی و بزرگی دارند، هر سال مجبورند تکهای از وجود خود را رها کنند و او را به دیگری بسپارند، مگر اینطور نیست که معلمها هر بار به هر دانش آموز قسمتی از وجود خود را تقدیم میکنند، از خود به آنها محبت و عشق، نوع دوستی، فداکاری و ایثار را ایثار میکند؟
و در نهایت بعد از گذر سالها، زمانی که تمام وجود خود را صرف کودکانش کرد و هربار بخشی از جوانیاش را به آنها بخشید و زمانی که آنها را جوان و بزرگ ساخت و خودش پیر و چروکیده شد در حالی که همه کودکانش او را ترک کرده اندو هر کدام به سمت زندگی خود رفته اند. آیا معلمی شغل انبیاء نیست؟
و این همه که گفتم گوشهای از دلایل اهمیت روز معلم بود . به این دلیل و هزارن دلیل دیگر است که هر دانشآموز باید روز معلم را ارج بنهد.
انشا در مورد روز معلم شمار چهار
با نام خداوند که خود نخستین معلم آدمیان است انشای خود را آغاز میکنم.
دوست دارم امروز که روز معلم است در انشایم بگویم که چقدر به دانستن نیازمندم و شما تنها کسی هستید که میتوانید دانایی را به من هدیه دهید. کلاس به واسطه حضور شما متبرک می شود… برترین طواف معلم سعی میان شاگرد و تخته سیاه است و این طواف زیباترین لحظههای زندگیتان را می سازد. محراب شما کلاس درس است آنجا که معبدیست راستین برای رسیدن به افقهای دور خدایی شدن.
معلم ای که نفسهای شما زندگیام را طراوت میبخشد و ساحل نگاهتان دلم را آرامش، حرفهایتان چون جواهر بر صندوقچه ذهنم به یادگار میماند و پرنده ذهنتان نامهرسان عشق و محبت است.
ای که صفای روح هستید و صبوریتان به قامت سرو، دلتان به صافی آینه و دستانتان یاریگر راههای دشوار زندگیام است با چشمانم میبینم که چون شمع میسوزید و با گوشهایم میشنوم که صدایتان آرام آرام رسم دوستی را در گوشم زمزمه میکند، با قلبم حس میکنم که تپش ثانیهها را آرام کردهاید، که با گچ و تخته روزهای درس را برایم خاطرهای جاودانه میکنید.
ای که با خندههایتان کوله باری از غم را از دوشم بر میدارید، ای پنجره رو به دریای من، من با دروس شما با راز موفقیت آشنامیشوم، با آداب زندگانی انس میگیرم و به تماشای بهار میرسم.
ای که مهرتان از خورشید تابان هم تابانتر است، من با ضرب و حساب شما قضیه تالس را درک میکنم و با مساحت و حجم شما زمین را میشناسم. دفترچه خاطرات زندگی را با شما شناختم و میدانم که با یاد معلم عزیزم آن را به پایان میرسانم.
ای که با تمام تواناییهایتان تارهای وجودم را به صدا در آوردید و خواندن غزل با خدا بودن را به من آموختید و در سخت ترین لحظات زندگی، سرود سرسبزی را در وجود سرو سرودید.
ای ساحل در سکوت مانده پرهیاهو، ای معلم عزیزم! میدانم گوشهای از سخنان گهربارتان را با هدیه کوچک انشای تبریک روز معلم جبران نمیتوانم بکنم اما از اعماق وجودم از ته قلبم میگویم: دوستتان دارم.
انشا در مورد روز معلم شمار پنج
” معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای رهایش کن و اگر عشق توست، مبارکت باشد! ” این جمله ای بود که معلم بزرگوار ، شهید محمدعلی رجایی گفتند. آری معلمی عشق است و اگر این عشق نباشد، تحمل سختی های آن بسیار دشوار خواهد بود.
معلم” همان طور که از نامش پیداست،علم را می آموزد؛ علمی که انسان را از جهل و شقاوت دور می سازد و چراغ دانایی را در وجودش می افروزد. معلم بزرگ دیگری که از لحاظ دینی و علمی خدمت فراوانی به جامعه و انسان هایش کرده، شهید مرتضی مطهری است؛ معلمی دانشمند و عالمی فرهیخته که با سخنانش مسیر رسیدن به سعادت را برای خیلی ها فراهم نمود و هنوز هم با مطالعه ی آثار گرانبهای ایشان می توان به علم مفیدشان پی برد.
معلم ها همچون چراغی هستند که با روشنی وجودشان، تاریکی جهل را دور و با گرمای محبتشان، عشق را تعلیم می کنند. و چه خوب است بدانیم که اولین و بهتریم معلم عالم، خداست. خدایی که پیامبرش را از علم و دانش خویش بهره مند ساخت و وظیفه معلمی بندگانش را نیز به عهده او گذاشت. خداوند به پیامبرش فرمود: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ؛ بخوان به نام پروردگارت که آفرید. و خداوند به بشر آموخت که برای رسیدن به رستگاری باید علم بیاموزد و خود نیز پیامبرانی را مامور کرد تا دستور خویش را اجرا کنند و دانش را به بندگانش بیاموزند.
در پایان انشا میگویم که از نظر من معلم ها مامور خداوندند و خوشا بحال آن معلمانی که به خوبی از عهده وظیفه شان بربیایند و دانش آموزانشان را عاشق و عالم پرورش دهند.
انشا در مورد روز معلم شمار شش
شمع شدی ، شعله شدی سوختی ****** تا هنر خود به من آموختی
معلم عزیز! آن زمان که پای درست می نشستم و تو الفبای عشق را به من می آموختی، دلم از گوهر کلمات خالی بود و من با انبوهی از حرف ها به خانه بر می گشتم و شبانگاهان، با یاد تو به خواب می رفتم. سال ها از آن لحظات شیرین می گذرد، ولی هنوز یاد و نامت دردلم زنده است و تو را می ستایم که همچون انبیا، به تعلیم و تربیت عشق می ورزی. آن زمان برایم از دانایی می گفتی، محبت را می آموختی و زندگی را هجا می کردی، و من در سایه سار وجودت پیش می رفتم و قدم امروز به احترام نامت قیام می کنم، در زلال کلماتت رها می شوم و حدیث زندگی را با تو مرور می کنم. از قدم برمی داشتم. تو بودی که دست مرا گرفتی تا در پرتگاه ها و لغزش گاه های زندگی نیفتم.
روز معلم ، روز بزرگداشت عشق و ایثار است. تجلیل از کسانی که علم را جرعه جرعه در جان ها جاری می کردند. خود لحظه لحظه می سوختند و با دانش خویش، جامعه را می ساختند و فردایی باشکوه را نوید می دادند.
امروز، روز بزرگداشت کسانی است که الف قدّشان، در راه تعلیم خوبی ها خمیده شد. روز پاسداشت عزیزانی است که در سنگر علم و دانش، سربازانی با اخلاص و دانشمند تربیت کردند. امروز، روز یاد کردن از گمنامان , چندین سال است بهانه مقدس شهادت معلمی بزرگ و فرزانه، استاد شهید مطهری رحمه الله دست مایه قدردانی و تجلیل از معلم شده است؛ معلمی که انسان ساز و فرداپرداز است و تکریم و تعظیم او، تکریم و تعظیم علم است.
معلم، معمار قلب هاست و بذر نور در دل ها می افشاند. قدردانی و تجلیل از معلم، قدردانی از باغبانی است که هر صبح، سبدی از صمیمیت با خود به کلاس می برد و با انگشتان مهربان خویش، بر شاخه قلب ها فردا را پیوند می زند. معلم را توقع نام و نان نیست. این گمنام، هر روز از تنور داغ جانش، هزاران نان بر سفره گرسنه دل ها می بخشد و از علقمه قلبش، هزاران مشک به خیمه های عطش می رساند.
تجلیل معلم، سپاس از انسانی است که هدف و غایت آفرینش را تأمین، و سلامت امانت هایی را که به دستش سپرده اند، تضمین می کند.
انشا در مورد روز معلم شمار هفت
در کنار پنجره نشسته بودم و داشتم به درختان حیاط نگاه می کردم که ناگهان یادم آمد که روز معلم است و موضوع انشای این هفته هم روز معلم است.
دفتر خود را باز کردم و انشایم را نوشتم:
معلم مانند شمعی است که می سوزد و برای ما نور و گرما تولید می کند.
معلم ما را خیلی زیاد دوست دارد٬
چون به ما درس می دهد و تلاش می کند که باسواد شویم تا درآینده بتوانیم کار خوبی پیدا کنیم.
معلم به ما درس زندگی کردن می آموزد
و به ما یاد می دهد که باید با همه و با خانواده خود مهربان باشیم.
او ما را مثل فرزندان خودش دوست دارد و به ما احترام می گذارد.
معلمی شغل پیامبران است.
چون آنها هم به مردم درس اخلاق و خوب زندگی کردن را یاد می دادند.
آنها می گفتند که خداوند انسانها را آفریده است
و برای اینکه آنها خوب زندگی کنند٬ نیاز به معلمانی خوب دارند.
پس ما هم برای اینکه خوب باشیم نیاز به معلم داریم.
بعضی از معلمان خیلی جدی و سخت گیر هستند .
آنها دشمن ما نیستند و اگر هم ما را دعوا میکنند ،
به خاطر این است که درس بخوانیم و چیزهای خوب یاد بگیریم و تنبلی نکنیم.
من معلمم را دوست دارم و دست او را می بوسم.
روز ۱۲ اردیبهشت روزی است که آقای مرتضی مطهری شهید شدند
و بعد از آن، نام این روز٬ روز معلم شده است.
ما هر سال این روز را جشن می گیریم و به معلمان خودمان هدیه می دهیم.
معلم عزیزم روزت مبارک.
انشا در مورد روز معلم شمار هشت
این روز را به معلمینی تبریک می گویم که عمر خود را صرف تعلیم و تربیت فرزندان این سرزمین میکنند. تا دنیایی خوب و زیبا و مملو از دانایی با خُلق احسن خلق کنند. دنیایی که از سیستم آموزشی آن افراد بی مسئولیت، بدکردار و ظالم و. بیرون نیاید.
معلمینی که درس آزاد زیستن ، انسان زیستن ، درستکاری، رفتار شایسته، مسلمان زیستن، پاک زیستن ، طاهر بودن ، خدایی زیستن و مکارم اخلاق را به فرزندان آدم می آموزند.
کسانی که معلمی را شغل ندیده و خود را وقف بشریت کرده اند تا بشریت روی سعادت را ببیند و در لغزش گاه ها بتواند به خوبی عبوری موفقیت آمیز داشته باشند.
با این تعریف معلم بودن به گذراندن دروس آکادمیک بستگی ندارد و به انسان بودن بستگی دارد به این بستگی دارد که با رفتار خود درس داد نه با گفتار.
آن گاه است که می گویند معلمی شغل انبیاست (ص). انبیایی که انسان را به سوی جاده هدایت پیش بردند و همه جانبه زندگی او را تامین کردند. معلم امروز ما هم باید چون انبیا به شاگردان خود درس زندگی و انسانیت بدهد .
چه تربیت برای یافتن در یک حرفه و چه تربیت برای انسان زیستن. هر دو لازم است و با اهیت.
انشا در مورد روز معلم شمار نه
در همه کشور ها برای بزرگداشت مقام مادر، پدر ، معلم و پزشک ، پرستار و . مناسبت هایی در طول سال انتخاب میشود تا بهانه ای برای تکریم و تقدیر از کسانی باشد که در زندگی ما انسان ها نقش های کلیدی و مهم و سازدنده دارند . یکی از این مناسبت ها
روز جهانی معلم : در سطح جهان و به پیشنهاد یونسکو روز ۵ اکتبر (۱۳ مهر) هر سال به عنوان روز جهانی معلم نامگذاری شدهاست. انتخاب 5 اکتبر به عنوان روز جهانی معلم علت و مناسبت ویژه ای ندارد و تنها به این دلیل که بیانیه مشترک یونسکو و سازمان بین المللی کار پیرامون وضعیت آموزگاران روز پنج اکتبر 1966 امضا شده بود انتخاب شده است . این روز در بسیاری از کشور ها روز معلم است . این روز هم به عنوان تقدیر دانش آموزان از معلم و هم روزی که مشکلات معلمان مورد بررسی قرار میگیرد در جهان مطرح است.
اما در بسیاری از کشور ها از جمله ایران روز معلم در مناسبت متفاوتی برگزار و جشن گرفته میشود :
روز معلم در ایران :سابقه نامگذاری روز معلم در ۱۲ اردیبهشت به قبل از انقلاب برمی گردد، و مناسبت آن، کشته شدن یکی از معلمان به نام ابوالحسن خانعلی در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در تجمع اعتراضآمیز معلمان در میدان بهارستان بود.پس از واقعه ۱۲ اردیبهشت، حکومت طاغوت برای دلجویی از معلمین روز ۱۲ اردیبهشت را به یاد مرگ خانعلی روز معلم نامگذاری کرد .
اما پس از انقلاب اسلامی ایران در این روز اتفاق تلخ دیگری رخ داد ، در این روز گروه تروریستی فرقان شهید استاد مرتضی مطهری را ترور و به شهادت رساندند . کسی که آثار و روشنگری هایش مورد تحسین و تکریم بزرگان و روشنفکران و علما بود . این اتفاق تلخ در سال 1358 دلیلی بود که مجددا روز 12 اردیبهشت روز معلم نام گرفته شود.
در این روز دانش آموزان سعی میکنند گوشه ای از زحمات معلم خود را جبران کنند و مقام والای معلمی را تکریم و تعظیم کنند.
صرف نظر از این که روز معلم در چه روزی از سال برگزرا شود روزی است که به انسان ها مقام بزرگ معلمان و زحمات و فداکاری هایشان را یاد آوری میکند.
منبع :
بیشتر بخوانید :
انشا معلم | ۱۰ انشا و متن ادبی درباره معلمی و خصوصیات معلم خوب
انشا شغل آینده | ۷ انشا در مورد انتخاب شغل و میخواهید در اینده چکاره شوید ؟
انشا آینده | ۵ انشا در مورد آینده ، شغل آینده ، سفر به آینده و آینده نگری
انشا ایران | ۷ مقاله و انشا درباره ایران ، پرچم ایران و با موضوع وطن
انشا دفاع مقدس | ۷ انشا در مورد جنگ تحمیلی ، شهدا و جانبازان
انشا روز دانش آموز | انشا و تحقیق در مورد ۱۳ آبان روز دانش آموز
انشا در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف: در آستانه فرا رسیدن
انشا امام زمان عج
انشا درباره امام زمان (عج) شماره یک
سلام امام زمان من هستم و این نامه را برای شما مینوسم تا با شما حرف بزنم .
سلام . اسم من است و . سال دارم .
من دلم برای شما خیلی تنگ شده است وبرای همین به شما نامه می نویسم .
مادرم می گوید نام شما مهدی است و لقب شما قائم است .
اگر چیزی از شما بخواهم شما از خدا می خواهید تا به آرزویم برسم.
چه خوب است که آدم با کسی درد و دل کند.
توی دل من یک عالم حرف است که می خواهم به شما بگویم.
دلم می خواهد تمام مریض ها خوب شوند.
امام زمان دل تمام بچه های خوب را شاد کنی.
چون خیلی مهربانید من از شما یک خواهش بزرگ دیگر هم دارم .
خواهشی که برایم خیلی مهم است.
من از شما می خواهم که یکی از سزبازهایتان باشم ، برای من دعا کنید ،
ظهورتان را هرچه زودتر نزدیک تر کنید.
مرا در درس هایم کمکم کنید،
در روز قیامت اعمال نامه ی من را در دست راستم بگذار تا به بهشت بروم .
یا امام زمان من شما را خیلی دوست دارم من را فراموش نکنید.
با شما خداحافظی می کنم.
امام زمان همیشه در کنار انسان های خوب و مومن است و ما میتوانیم همه حرف های خود را به او بزنیم و از او کمک بگیریم و دعا های خود را به او بگوییم.
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره دو
یک جمعه دلگیر قلم را دست میگیرم و برای امام زمانم انشا مینویسم .
سلام ای مهدی غایب، سلام ای چهاردهمین معصوم، سلام ای عزیز نرگس.
با که همه در انتظار دیدنت بیقرار اند ای تک ستاره ی بهشت .
حسرت به دلمان نگذار به خدا سوگند دنیا را آذین می بندیم اگر لحظه ی آمدنت را بدانیم.
خودت می دانی ای مهدی زهرا که چه آدم ها آرزوی دیدنت را داشتند.
من جمعه ها وقتی دلم میگرد این شعر را خودم زمزمه میکنم. :
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی ، چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی.
امیدوارم که زودتر بیایی که با آمدنت همه جا را سرسبز گلستان می کنی .
بیا یی و ما را از این همه ستم رهایی دهی.
میدانی جز ظهورت ای گل زهرا به خدا حاجتی ندارم.
ای مهدی ظهور کن . دوستت دارم .
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره سه
آیا زمانی فرا خواهد رسید که باور کنیم در همین نزدیکیها چشمهای نگرانی زندگیامان را هر روز مرور میکند؟
چشمانی مضطرب، که منتظر است تا با خوب شدن ما دلخوشانه پا در رکاب ظهور نهد.
بیاییم صادقانه یک بار هم شده بینیرنگ دست بر آستان نیازش بریم و شرمگینانه بگوییم
اگر چشم به راه خوب شدن مایی تا بیایی چنین نخواهد شد؛ تا چنینیم.
پس خود از خدا بخواه چنان شود.
تو خود خوب میدانی که امواج پرتلاطم و سهمگین فتنههای آخرامانی
میرود تا آخرین باقیماندههای این بنیان را ببرد.ا
ای عزیز! بر ما ببخش که چه بسیار دروغگویان لافزن شدهایم.
آیا باورکردنیست با وجود دهها و صدها و هزاران مؤسسه و مرکز و بنیاد و محفل و شیفته،
همچنان گرد غریبی بر روی شما باشد؟!
چه کسی باور میکند؟
چه گناهی دارند جوانان علاقهمند به تو
که نمیتوانند بلندای عظمت تو را در فراز منارههای مسجدی به نام تو جستجو کنند؟
چه تقصیری دارند نوجوانان عزیزی
که آنها را به این پندار واداشتهاند که نور معرفت تو را در ژرفای چاه عریضه جستجو کنند؟
ای مسافر غریب!
نمیخواهم دردی بر دردهای تو باشم که این دلگویههای دل دردمندست.
و نه زخمی بر دل دوستان راستین تو، که حساب آنها، نیک میدانم از این خطابها جداست.
خود خوب میدانیم آنچه بر ما میرود، نه یاد تنهاییهای غریبانه تو،
که رفع نیازهای پست دنیایی ماست.
و این هجوم، نه برای آزادی تو از زندان غیبت، که برای رفاه بیشتر خود است.
به راستی کدام یک از ما مدعیانیم که آمدن تو را آنگونه که واقعیت خواهد یافت، برتابیم؟
تا چه حد خود را برای آن آمدن، مهیا ساختهایم؟.
و ما آ یا هرگز به این فکر کردهایم گریههای نیمه شب آن مسافر غریب برای چیست؟
بیگمان بخشی از آن مویهها برای بی وفایی ماست.
او میگرید؛
اما نه برای عریضههای چاهها؛ که برای گرفتارآمدگان در چاههای خود خواهی.
او میگرید؛
اما نه برای فرو غلطیدن جوانان در ورطههای گمراهی که برای سکوت دانشمندان.
مینالد .
اما نه برای خود که برای ما.
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره چهار
با قلبی مالامال از غم دلتنگی ات ولادتت را شادباش میگویم
و با قلم منظرم چند سطر به محضرتان پیشکش میکنم.
امروزعالم در حال سرور است. آسمانیان هم در شادمانیاند همه به هم تبریک میگویند و بر سر هم شکلات و نقل میریزند. امروز روز تولد امام زمانمان است، کسی که در نبودنش نیز هست و به اذن خداوند ما را هرگز رها نکرده است و ما هر روز و هر ساعت و حتی هر ثانیه در آرزوی زیارت رخ چون خورشیدش، دست بر آسمان داریم و در محمل نیاز، از پروردگار بلند مرتبه، ظهور پرشکوه او را تمنا میکنیم.
عزیز دل زهرا ای نور چشمان پیامبر و علی تو را که مقصد و مقصود همه مایی. همه عالم برای آمدنت لحظه شماری میکنند. همه جانهای خسته تو را میخواند و دعای خیر عاشقان و منتظران تعجیل در ظهورتوست تویی که آسمانیان به تعظیمت نشستهاند و زمینیان از فراقت در سوز کز کردهاند. آری همه تو را میخوانند تویی که تمنای عالمی.
امام ما! بیا که احساس نیازمند توست. پرندهها در سلام صبحگاه خود تو را میخوانند و گلها به امید نوازشت رخ مینمایانند. بیا که دستهای نا توان ما در آرزوی یاوری تو مولا، شب و روز از گونههامان قطرات شبنم را بر میچیند و لطافت باران را به جادههای عشق میپاشد، بلکه گلستانی بسازد از گلهای ناز و اطلسی که فرش راهت باشد و خاک قدمت. بیا که زمین تشنه محبت و سلام توست و زمان در نقطه انتظار ایستاده است.
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره پنج
با نام خدا انشای خود را در مورد زندگی امام زمان عجل الله فرجه آغاز میکنم .
امام زمان ما، حضرت مهدی (عج) نام دارد که از نظر ها پنهان است ولی حضور دارد. ایشان ما انسان ها را می بیند و بنابر سخن امام علی (ع) ایشان به مردم سلام می دهند. ( حضرت علی علیه السّلام فرموده اند : حجت خداوند در میان مردم حضور دارد ، از معابر و خیابان ها عبور می کند به نقاط مختلف جهان می رود ، سخن مردم را می شنود و برجماعت مردم سلام می کند. می بیند و دیده نمی شود؛ تا این که زمان ظهور و وعده ی الهی و ندای آسمانی فرا می رسد. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی (علیه السّلام) و پیروان اوست.)
امام مهدی (عج) دوازدهمین امام شیعیان است که به فرمان خداوند غایب شده است و به اذن خدا هم ظهور خواهد کرد. غیبت ایشان به معنای عدم حضورشان نیست؛ تنها دیده ها نمی تواند ایشان را درک کند اما هنگامی که به اذن خداوند ظهور کنند، هم دیده ها به جمال ایشان نورانی خواهد شد و هم می توان حضورشان را درک کرد.
امام زمان (عج) آخرین امام شیعیان است و هر لحظه به اذن خداوند تظاره گر اعمال شیعیان می باشد. خوشا به حال آنانی که در زمان غیبت امامشان هم چنان از او پیروی می کنند و خود را برای ظهور ایشان آماده می سازند؛ ظهوری که با آن ظالمان و ستمگران جهان شکست خواهند خورد و عدالت سراسر جهان را فرا خواهد گرفت.
چه لحظه ی زیبایی است زمانی که خبر ظهور امامت را بشنوی و مشتاقانه برای دیدار و بیعت با او دوان دوان قدم برداری. بدا به حال کسانی که امام زمان را قبول نداشته و امیدی به ظهور ایشان ندارند؛ چهره آشفته و شکست خورده ی اینگونه افراد با ظهور آن حضرت دیدنی تر خواهد شد!
در پایان انشای خود را با این حدیث زیبا و مهم از پیامبر اکرم به پایان میبرم که می فرمایند:
هر که بمیرد و امام زمانش را نشناسد ، همانند مردن زمان جاهلیت مرده است.
ما هم چنان منتظر امام غایبمان هستیم. اللهم عجل لولیک الفرج
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره شش
مولایم ما را ببخش که یک عمر چه کودکانه نشستیم و انتظار کشیدیم تا صدای شلیک یک توپ ، نوید آمدن بهار را سردهد.ای صد حیف که تو بهار بودی ومن بی تو هر فروردینم دی بودو نمیدانستم.
صادق ع» آل محمدص» فرموند:
نوروز و اول بهار روزی است که ما توقع فرج حضرت مهدی عج» را داریم.
کودک که بودم پدرم جمعه ها صبح درب خانه را آب و جارو میکرد تا اگر مولا ازآن حوالی عبور کند
و نو روز هر باره این حس را درمن زنده می کند
مردمی را میبینم که سراسر شوق و شورند ، خانه تکانی می کنند و لباسهای نو برتن
اما برای چه ؟ برای که ؟
اینان منتظرند تا بهار شود ؟
سالهاست می اندیشم که هنگام بهار مگر چه می شود که آن گونه به هم می ریزیم ،
مهربان می شویم، به سراغ هم میرویم و از همه ی مهمتر منتظر می شویم
انتظار .
سالهاست به لحظات سال تحویل و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو
همه ی ساکتند و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم!
و هرساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!!
کجایی ای ربیع الأنام و نضره الأیام
نمیدانم ، شاید از گذشته به ایرانیان آن گونه آموختند تا رزمایش ظهور برگزار کنند
وصد حیف که ره گم کردیم و انتظار خورشید را کشیدیم و حال آنکه تو خود خورشید بودی و ما ندانستیم.
ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد و همه ی باهم زمزمه میکردند دعای عهد و ندبه و فرج را
و ای کاش هفت سین مان را در جمکران می گستردیم
ودر آن به جای سفره ، سجاده ای» می انداختیم به گستردگی زمین
وستاره ای» از آسمان به زیر می کشیدیم به یاد تو
و ساعتی» برای شمار ثانیه هایی که بی تو گذشت
و سدر» رابه یاد سدره المنتهی مصطفی ص» بر سجاده می ریختیم!
و سیصد و سیزده سرباز» و سلاحی» به نشان پایبندی بر سوگندی که با تو بسته ایم
تا خونی که در رگهایمان است نذر تو باشد که چه نیکو در عهد آموختیم بسراییم
شاهِراً سَیْفی ، مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَهَٔ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی »
و با شمیشر آخته ، و نیزه ، پاسخ گویان به ندای آن خواننده بزرگ در شهر و بادیه ایم.
و سین ششم سجاده مان را از خدا می خواهیم تا سرمه» کشد چشمانمان رابه وصال دیدارش
و شنوا سازد شنوایی مان رابه نوای انا المهدی
اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَهَٔ الرَّشیدَهَٔ ، وَ الْغُرَّهَٔ الْحَمیدَهَٔ وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَهٔ منِّی اِلَیْهِ
و سین هفتم را نیز من بر این سجاده می نشانم درود علی آل یاسین».
به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن العسکری عج» که صد البته نزدیک است.
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره هفت
مولای من سلام چند صبح آدینه ایست که برای دیدن سیمای پرفروغ تولحظه ای چشمان منتظرم را به هستی نبسته ام؛ تا شاید جمعه ای را با سیمای فروغین تو آغاز بنمایم.
کاش می آمدی وپرده از خوبی ها و زیبایی ها بر می داشتی و با لبخند زیبای خود گیتی را واژگون می ساختی.
مولای من سرور من ای کاش بودی وبانغمه دلنشین حقانیت خویش دنیای تیره و تار بشریت را معطر و مبارک می کردی. دلم می خواست شاپرکی داشتم تانامه های بی شمار قلبم را برایت می آورد تا به تعجیلت تسریع ببخشد. متن نامه ای که دیشب قلبم برایت نوشت اینگونه بود: مهدی جان سلام،من بنده ای از پروردگارت هستم که آسمان پر ستاره مهتابی را ملاک دوست داشتنت واقع کرده ؛ من همانم که شب را به امید ظهورت به صبح می رساند؛من کسی هستم که صبحگاه آدینه هیچگاه چشمان خسته ومنتظرم را نبسته و نمی بندم وهمان کسی که … دوست دارم ملائکه از قلب من مطلع باشند و پیغام های قلبم را به گوش و قلب شنوا و رحیمت می رساندند تا جمعه ای دیگر وجود وچشمانم به چهره روشن و نورانی تو منور می گردید.
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره هشت
انشایم رابا نام خدا آغاز می کنم، با نام خدایی که وعده داده است که در نهایت زمین به دست بندگان خوبش اداره خواهد شد و ما منتظران رسیدن کسی هستیم که خلیفه خدا بر زمین خواهد بودو بهار رابه مردم هدیه خواهد کرد.
آری نیمه شعبان است روزی که مهدی موعود متولد شد و برای همیشه نور امیدی در دل مومنان روشن گردید. تا در تپش مدام زمین ونگاه زهرآلود زمان به امید طلب دستهای پر مهرش روزگار بگذرانند و بدانند کسی هست که خواهد آمد ودر ظلمت بی فردای این روزگار کس را از ناکس جداخواهد کرد و بر لبهای خشک زمین خواهد بارید.
امروز که سپیدیها همه ی در سیاهی دلهای آدمیان رنگ باختهاند؛ دیدگان زمین در انتظار اندکی سپیده دم بارانی ست. راه درازیست از این جا تا صداقت و زمین در انتظار است تا مردی بیاید از جنس آسمان تا با قدوم نازنینش جسورانه شقاوت را؛ خیانت را از هستی پاک کند. تا شب دریده شود و دیدگان آدمیان طلوعی از جنس عدالت رابه نظاره بنشینند.
همین امروز کاش که بیایی امروز که آدمیان صداقت رابه زیر آوار فراموشیها از یاد بردهاند؛ حالا که خاک از خون سرخ عدالت گلگون است؛ زمین در حسرت یک مرد میسوزد و ما در بین تمامی ظلمتها امروز شادیم و شیرینی و شربت است که دست به دست میشود و باد دانه های گرگرفته اسپند را از روی منقل فوت میکند. چرا که امروز نیمه شعبان است روز تولد توست، روز تولد امید.
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره نه
سال هاست بین ما ایستاده ای ، ما را می بینی و خجالت می کشی. می بینی که گناه در میان ما پرسه می زند و جنایت روی دوشمان نشسته است. می بینی که دلهامان با سیاهی فاصله ندارند. می بینی که شیطان، روی قلب ما سایه انداخته است. چقدر بی قراریم برای گناه کردن، چقدر ناتوانیم برای دیدن لبخند خدا.
چقدر تنهاییم وقتی که میان ما هستی و تو را نمی بینیم. سال هاست میان ما ایستاده ای. همه چیز را می بینی. می بینی که به لحظه ها رحم نمی کنیم. لحظه ها را بدون این که دریابیم پشت سر می گذاریم. ما قاتل لحظه هاییم. می بینی که با همه ی خوبی ها در افتاده ایم. می بینی و سر به زیر می اندازی؛ خجالت می کشی. سال هاست که میان ما ایستاده ای و همه چیز را می بینی و تحمل می کنی .تو آگاهی، تو از دل های بی طاقت ما آگاهی داری. تو از دل های سر به زیر ما که راه آسمان را گم کرده اند آگاهی داری. از فریادهای بی صدای ما آگاهی داری. از روزهای تکراری ما، از عمق شب های تار ما، از زورق به گل نشسته ی امیدمان آگاهی داری .
آگاهی های تو در همه ی کوچه ها جاری شده است. عرق شرممان را ببین! روزها می گذرد و مثل باد می رود. زمان، اعصاب دل ها را خرد کرده است و زمین، همین طور سرگیجه دارد و حیران است. از روزهایمان بوی ماندگی می آید. ما برای یکدیگر یکنواخت شده ایم. چقدر بی معناییم! چقدر در دفتر مشق زندگی مان غلط املایی داریم. یکی بیاید پنجره ی زنگ زده ی اتاقمان را باز کند. یکی بیاید برنامه ی روزانه مان را از سطر بنویسد، چرا هیچ کس نمی آید روحمان را با خودمان آشتی دهد؟
محله را بوی گند برداشته است. حالمان دارد به هم می خورد.
خجالت می کشی ولی باید شروع کرد. شرمنده ات کردیم، ولی باید کمکمان کنی. سلول های بدنمان هم از هم فراری اند. آن قدر بو می دهیم که نسیم از کنارمان نمی گذرد و هوا بی حوصله شده است مردیم از این همه بی خودی؛ از این همه نا آگاهی. با همه ی ماندگی و نادانی ام باز هم تو را می جویم.
تو را که صبرت زمان را انگشت به دهان کرده است.
سلام بر صبرت، سلام بر آگاهی ات.
سلام بر آمدنت…
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره ده
ظهور امام زمان (عج) یکی از آرزوهای من است. می دانید چرا؟ در این انشا میخواهم به شما بگویم چرا آرزو دارم هر چه زودتر مهدی فاطمه به میان ما بازگردد .
چون هروقت او بیاید ظلم و استکبار را بر می اندازد
و امنیت را در جهان به قدری برقرار می کند ک
ه اگر یک زن کیسه ای از طلا را روی سر خود گذاشته و از مشرق زمین به مغرب برود
هیچ اتفاقی برای او نمی افتد.
ما نیز خبر کشته شدن مردم رادر انقلاب ها از اخبار نمی شنویم.
عدالت نیز در دنیا برقرار می شود
و تعداد مردمی که به اسلام ایمان می آورند بیشتر می شود.
می دانید چرا؟
چون مردم از این همه قدرت خداوند به وجد می آیند.
خدایا از تو می خواهم که هر چه زودتر امام زمان (عج) ظهور کند. هم چنین از مردم جهان هم می خواهم که مبارزه با ظلم و استکبار را تا ظهور و پیروزی امام زمان (عج) ادامه دهند و لحظه ای غفلت نکنند و فریب پول و مقام و مذاکره را نخورند.
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره یازده
مولای ما ! خنده بر لبهایمان خشکیده و غم همچون سایه ای شوم پرده سیاه خود را بر دلهایمان گسترانده .
تمام زندگیمان را زمستان سرد و بی روح مادیات فرا گرفته.
بیا وسبزی و طراوت حیات را به این سربازان آخرامانی ات هدیه کن.
ای نازنین !
دلمان برای یک جرعه می ناب لک زده .
گوشهامان از ضجه کودکان بی پناه و مو یه ن داغدار و ناله مردمان ستم دیده پر شده است ،
دستهایمان خالی ست ، دیگر رمقی نمانده ، بیا.
بیا که برای نجات از این طوفان روزمرگی ، به کشتی امن تو نیاز است.
بیا که شکستن این بت جهل و غفلت فقط از ید تو بر می آید.
بیا که غلبه بر اژدهای مدرنیسم بدون عصای تو ممکن نیست .
بیا که جهان مرده را تنها نفس تو ممد حیات است!
جمعه ها می ایند و می روند.
دستهامان خالی ست ، دستی بر آرو دستمان بگیر.
بیا که دیگر طاقتی نیست، بیا.
به امید ظهورت، ای همیشه حاضر ….
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره دوازده
از وقتی که یادم می آید حرف از آمدنش بود آمدن کسیکه می آید تا دنیایمان را گلستان کند. بعد ها که به مدرسه رفتیم هر صبح دعای فرج خواندیم تا بیاید، بیاید که دنیایمان از هر بدی پاک شود. همه ی فکر ذکرمان این بود که دعا کنیم که هر چه زودتر ظهور کند، تا بر پا شود عدل، ریشه کن شود ستم، پاک شود اشک چشم ستمدیده و یتیم.
هر نیمه شعبان کوی و برزن را چراغانی کردیم، شربت و شیرینی دادیم، تنها حرفی که زدیم، دعایی که کردیم، فقط از آمدن سرورمان بود. جشن های عروسیمان را طوری برنامه ریزی کردیم که در روز نیمه شعبان باشد.اما آقا هنوز هم نیامده ای، نکند رفتار ما، کردار ما و اعمالمان دلیل این همه ی غیبتت باشد.هیچ کدام به این فکر نکردیم که این بدی که میگوییم دلیلش خود ما باشیم. به این فکر نکردیم که عدلی که راجبش حرفش را می زنیم خودمال همه ی سعیمان را کردیم که در حد توان بر پایش کنیم.
نکند ظلمی که ازش دم میزنیم حرف و رفتاری باشد که با آن دلی شکسته باشد. به این فکر نکردیم رفتار من فرزند دلیل این همه ی غیبت باشد. اصلا توجه به این نکردیم که عروسی که نیمه شعبان بپا کردیم با آن همه ی تجملات نه تنها دل آقایمان را شاد نمی کند که دعایش بدرقه راه زندگیهایمان شود، بلکه ناراحت هم می شود.آقا جان هم اکنون که این متن را می نویسم به این فکر می کنم نکند دلیل این غیبتت با این همه ی دعا خود ما باشیم که گم شدیم در بین ساختمانهای آن چنانی و گوشی های مدل جدیدمان و چتهای شبانه در گروهها.
دیگر حتی دعای فرج صبحگاهی هم نمیخوانیم. نکند رفتارهایمان از روی عادت و نوعی تقلید بچه گانه است مانند دعا فرج سر صف که یکی میخواند ما تکرار می کردیم، از ته دل برای آمدنت دعای فرج نخواندیم.هم اکنون که مدرسه تمام شده و بزرگ تر آن دعا هم یادمان رفته است. دارم به این فکر می کنم که نکند مهم تر از انتظار آمدنت سرباز خوب بودن است، چه در زمان غیبت چه وقتی که با آمدنت جهانمان را گلستان میکنی.
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره سیزده
این انشا در مورد نقش انسانها درباره علت تاخیر در ظهور امام زمان عج» است.
بسم الله الرحمن الرحیم »
چه فرقی میکند این که امسال هزار و صد و سی و نهمین سال غیبت باشد یا هزار و صد و سی و هشتمین سال، وقتی تمام این سالها با خون دل گذشته و تمام تفاوتش یکسال خون گریه کردن بیشتر یا کمتر است.
من نمیتوانم جشن های نیمه شعبان را در خود هضم کنم. یا حضرت نور؛ تنها ما هستیم که میتوانیم فرا رسیدن هزار و صد و چندمین اندوه نیامدنت را مصرّانه جشن بگیریم.
آدم چگونه شرکت کند در جشن هایی که با بهانه تو از گناه پذیرایی میکند؟ چطور می شود بهره برد از برخی شادی های غیر مجازی که قلب تو را نشانه رفته است؟ تو با این همه ی اشک آه چند صد ساله نیامدی؛ یقین دارم که با ساز و آواز هم نخواهی آمد.
این تنها از ما بر می آید که پشت شیشه ماشین هایمان بنویسیم: اللهم عجل لولیک الفرج، اما به میدان ولی عصر پشت کنیم توی بزرگراه انتظار! تنها ما میتوانیم در فراق سوال برانگیز تو، در کمال آرامش مولودی بخوانیم و ناز قدم های تو کف مرتب بزنیم. تنها ما میتوانیم نقل و شیرینی پخش کنیم و از خود نپرسیم که هم زمان با فرا رسیدن هزار و صد و چندمین نیمه شعبان بدون او، اولویت با جشن است یا عزا؟ کمی آن طرف تر در حوالی جنوب غرب دلهای اهل غروب؛ تازه زخم بنی هاشمیان سر باز میکند.
تازه حدیث غربت تفسیر می شود. من باور دارم که نیمه شعبان، جشن گرفتنی نیست. اعتقادم این است که در نیمه شعبان، بیش تر از عاشورا باید گریست. چرا تنها یک شب باید به یاد تو افتاد، که نامش شب نیمه شعبان باشد. چرا تنها یک نصفه روز باید دلتنگ تو بود که نامش غروب جمعه باشد. تو امام زمان ما هستی. تو امام کل زمانی، نه فقط امام نیمه شعبان و ولی عصر و امام غروب جمعه.
دنیا آن قدر ما را سرگرم خود کرده تا به قدر یک لحظه هم یادمان نیفتد که بالاخره چه شد؛ آمد آنکه باید بیاید، یا بازهم نیامد؟ فراق سرآمد یا هنوز آتش جدایی شعله ور است؟ ما دیگر فرصت نمیکنیم به برخی مسائل رسیدگی کنیم. گاهی می شود که حتی وقت سر خاراندن هم نداریم. اینروزها دلگرم چیزهای دیگر و سرگرم مسائل بهتری هستیم.
آقا جان نیمه شعبان رابا همه ی وجود و با قلبی مملو از سرور جشن میگیریم تا اردات و عشق خود رابه ساحت مقدست نشان دهیم. بعد از هر نمازمان دعای فرج میخوانیم .
خدا میداند که زمزمه های اللهم کن لولیک ما رنگ و بوی دیگری گرفته است و از عمق قلب ما برمی خیزد. احساس نیاز ما از لحن کلام ما پیداست اگر چه گناه و معاصی ما هم زیاد است و شاید دعای ما به آسمان نرود البته ناامید هم نیستیم. ناامید نیستیم از تو که اسوه همه ی فضیلت ها و خوبی هایی، تویی که سرچشمه همه ی پاکی ها و نجابت هایی، تویی که امام روشنایی ها و شرافت هایی، میخواهیم خودت برای تعجیل در امر فرجت دعا کنی، که فرجت روز رهایی و عزت و سربلندی همه ی مستضعفان و مظلومان زمین خواهد بودو روز خواری مستکبران عالم .
روزی که چشمان کم فروغ ما به جمال دل آرایت روشن شود بهترین و خواستنی ترین، روز خدا خواهد بود. تو از خدای مهربان تعجیل در فرجت را بخواه، ما هم بر سجاده عشق فقط همین را از خدا میخواهیم.
******************************************************
انشا درباره امام زمان (عج) شماره چهارده
مژده ای دل که شب نیمه شعبان آمد بر تن مرده و بی جان جهان جان آمد
بانگ تکبیر نگردرهمه عالم بر پاست همه ی گویند مگر جلوه یزدان آمد
به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست
آقای من! این جمعه هم گذشت.و چند روز دیگر جمعه هفته بعد میرسد و بازهم نیمه شعبان روز ولادت فرا میرسد. نزدیک نیمه شعبان قم حال و هوای دیگری دارد. کوچه ها آذین بندان شده. همه ی جا را ریسه میکشند. اهالی همه ی محله ها جلوی در خانه هایشان را آب و جارو میکنند. خیابان ها چراغانی میشود. خودرا برای جشن میلادت در نیمه شعبان آماده میکنند. و جمعه هفته دیگر خیل جمعیت از همه ی جای ایران که از همه ی جای دنیا به قم و جمکران سرازیر میشود.
و من چه بگویم. بگویم دلم گرفته. یا بگویم رو سیاهم. یا بگویم منتظرم. یا بگویم هنوز دلم را آب و جارو نکرده ام. چگونه بگویم. بخود بگویم یا به دیگران. آیا گوش دلم به این حرفها توجه میکند. کسیکه عمری زندگی میکند فقط برای زندگی کردن.نه خودرا میشناسد و نه زندگی را.همیشه گمان میکند که دارد زندگی میکند. اما کدام زندگی؟
اگر این حرفهای پریشان را نزنم چه کنم؟ شاید بتوانم کمی خودم را سبک کنم. هفته بعد هم میرود و نیمه شعبان هم تمام می شود و باز قم و جمکران خلوت میشود. ودر انتظار نیمه شعبانی دیگر. همه ی منتظرت هستند. اما من . من آیا منتظرت هستم؟ من چه کرده ام؟ کدام کوچه را جارو کرده ام؟ من حتی دل خودم را آب و جارو نکرده ام. کدام محله را ریسه بسته ام؟ من حتی دل خودم را ریسه نبسته ام. کدام خیابان را چراغانی کردم؟ سالهاست که چراغ دلم سوخته و درستش نکرده ام.
آقا جان اگر نیمه شعبان به مسجد جمکرانت نیایم چه کنم؟ تنها امیدم گمان میکنی غیر از مسجد جمکران توست؟ یا نه؟ آیا باید به چیز دیگری امید ببندم؟ تمام سال میآید و میرود. رمضان. محرم و صفر. رجب و شعبان.
ایام سرور و شادی یا عزاداری و عزای امامان و پیامبر و باقی صالحان آمد و رفت. من چه فرقی کردم؟ که حال نیمه شعبان برای من فرقی داشته باشد؟ اما در دلم چیزی میگوید نیمه شعبان فرق میکند. سالگرد ولادت امام حاضر و زنده ای است که امید زمین و زمان است. امامی که هزار و چهارصد سال عمر کرده و هزار و چهارصد سال در غیبت صبر کرده.
*****************************************************
منابع : پارس ناز ، تالاب ، دانش چی
بیشتر بخوانید :
نقاشی نیمه شعبان | ۵۰ نقاشی و رنگ آمیزی با موضوع امام زمان و نیمه شعبان
عکس نیمه شعبان | ۳۳ عکس پروفایل به مناسبت نیمه شعبان و تولد امام زمان (عج)
پروفایل امام زمان عجل الله فرجه | ۷۷عکس نوشته زیبا در مورد امام زمان
عکس نوشته امام زمان | ۴۰ عکس پروفایل برای تولد حضرت مهدی و انتظار فرج
انشا در مورد حضرت محمد | ۵ انشا و تحقیق در مورد زندگینامه و تولد حضرت محمد
انشا در مورد امام رضا | ۵ انشا با موضوع زندگینامه ، تحقیق و نامه ای به امام رضا
دسته بندی : تعبیر خواب,سرگرمی
در این نوشته از بخش تعبیر خواب پرتال
دیدن خواب ازدواج می تواند حالت های مختلفی داشته باشد که در ادامه به آن میپردازیم.
با ما همراه باشید…
از دیدگاه اسلام اصل علم تعبیر خواب یک علم الهی بوده و از هر کسی ساخته نیست. بلکه اولیای طراز اول میتوانند خوابهای ما را دقیق تعبیر کنند.در ادامه تعابیر خواب مختلف که از سایت ها خارجی و ایرانی جمع آوری شده مشاهده خواهید کرد.لذا برای تعبیر خواب درست و دقیق پیشنهاد میکنیم که به شخص مطمئن و مورد اعتماد مراجعه کنید.
ازدواج کردن در خواب چه تعبیری دارد
ازدواج کردن یکی از رویاهای رایج برای افراد می باشد که این خواب ها مورد ازدواج کردن برای کسانی بیشتر اتفاق میافتد که در شرف ازدواج کردن هستند. مخصوصا خانمها.
چنین خوابهایی ممکن است نشان دهنده میل شما برای ازدواج کردن را نیز نشان دهد.
خواب ها در مورد ازدواج کردن همچنین می تواند نشانه اضطراب و استرس برای برنامه های مراسم عروسی و همچنین ترس شما برای این کار باشد که برنامه ها به خوبی پیش نرود.
رویاها در این مورد می تواند متفاوت باشد.
بسته به نوع حقیقتی است که در زندگی واقعی وجود دارد اما معمولاً طرز فکر عمومی افراد را در مورد ازدواج نشان میدهد.
خواب دیدن در مورد ازدواج کردن همچنین ممکن است نشان دهنده میل شما برای داشتن یک زندگی خانوادگی شاد باشد.
گاهی اوقات نشان دهنده این است که تغییراتی در زندگی شما در آغاز دوره
این خواب نشان دهنده مسئولیت پذیری نیز می باشد.
خواب دیدن در مورد ازدواج کردن همچنین نشان دهنده محدودیت ها و از دست دادن آزادی در زندگی است.
خواب دیدن در مورد ازدواج ممکن است سمبل چیزهایی در زندگی باشد که در حال دائمی شدن و پایدار شدن است.
شاید چنین خوابی نشان دهنده آداب و شرایط جدید باشد که به بخشی از زندگی شما تبدیل می شود.
این خواب همچنین نشان دهنده افکار و شرایط منفی است که به بخشی از زندگی شما تبدیل شده است.
در موارد خاصی این خوابها ممکن است تغییرات مهم را برای افراد پیشگویی کند که احتمالا در آینده نزدیک به وجود خواهد آمد.
ادامه مطلب در سایت دلبرانه
delbaraneh.com
دسته بندی : تعبیر خواب
در این نوشته از بخش تعبیر خواب پرتال
دیدن خواب باردار بودن می تواند حالت های مختلفی داشته باشد که در ادامه به آن میپردازیم.
در این مطلب شما میتوانید انواع تعبیر خواب در رابطه با این موضع را از نظران معبران مختلف مطالعه نمایید
با ما همراه باشید…
از دیدگاه اسلام اصل علم تعبیر خواب یک علم الهی بوده و از هر کسی ساخته نیست. بلکه اولیای طراز اول میتوانند خوابهای ما را دقیق تعبیر کنند.در ادامه تعابیر خواب مختلف که از سایت ها خارجی و ایرانی جمع آوری شده مشاهده خواهید کرد.لذا برای تعبیر خواب درست و دقیق پیشنهاد میکنیم که به شخص مطمئن و مورد اعتماد مراجعه کنید.
خواب دیدن در مورد حاملگی یکی از خواب های رایج می باشد که یک بار در زندگی اتفاق میافتد.
خانمها معمولاً این خواب را بیشتر از آقایان مشاهده میکنند.
این خواب ها اغلب توسط خانم ها حس خوب را القا میکند و در بعضی از موارد نشاندهنده اضطراب از بارداری می باشد.
گاهی اوقات این خواب ممکن است نتیجه میل شما برای باردار شدن در زندگی حقیقی باشد.
اگر سعی دارید که باردار شوید، این خواب بازتاب دهنده افکار شماست.
شاید این خواب طرز فکر شما را نسبت به ذهن ناهوشیار تان در زندگی نشان دهد.
گاهی اوقات بهتر است که خودتان را برای مراحل جدید در زندگی آماده کنید.
این خواب به شما می گوید که بهتر است فرزند دار شوید.
این خواب می تواند نتیجه مراحل اولیه از بارداری باشد.
بعضی از خانمها در ماه های اول بارداری این خواب را زیاد مشاهده می کنند و بعد متوجه میشوند که باردار هستند.
ادامه مطلب در سایت دلبرانه
delbaraneh.com
دسته بندی : تعبیر خواب,سرگرمی
در این نوشته از بخش تعبیر خواب پرتال
دیدن خواب شیر دادن به بچه می تواند حالت های مختلفی داشته باشد که در ادامه به آن میپردازیم.
در این مطلب شما میتوانید انواع تعبیر خواب در رابطه با این موضع را از نظران معبران مختلف مطالعه نمایید
با ما همراه باشید…
امام صادق (ع) فرمود: درباره خواب دیدنها بیندیش، خداوند راست و دروغ آن را با هم در آمیخته، چرا که اگر همه آن خواب دیدنها، راست باشد، همه انسانها پیامبر خواهند شد، و اگر همه دروغ باشد، بیهوده و بىفایده خواهد گردید.
از دیدگاه اسلام اصل علم تعبیر خواب یک علم الهی بوده و از هر کسی ساخته نیست. بلکه اولیای طراز اول میتوانند خوابهای ما را دقیق تعبیر کنند.در ادامه تعابیر خواب مختلف که از سایت ها خارجی و ایرانی جمع آوری شده مشاهده خواهید کرد.لذا برای تعبیر خواب درست و دقیق پیشنهاد میکنیم که به شخص مطمئن و مورد اعتماد مراجعه کنید.
رویا دیدن در مورد نوزاد بسیار رایج می باشد. مخصوصاً اگر دارای فرزند باشید و یا این که مایل باشید فرزند داشته باشید.
این رویا ها معمولاً نشان دهنده چیزهایی در زندگی واقعی ما می باشند که با فرزندانمان در ارتباط است.
در مقاله امروز قصد داریم که در مورد رویاهایی در مورد شیر دادن به نوزاد صحبت کنیم.
این رویاها در بین خانم ها بسیار شایع می باشد. مخصوصاً اگر منتظر به دنیا آمدن
اگرچه چنین رویاهایی ممکن است برای افرادی نیز پیش بیاید که فرزند ندارند.
مثلاً اگر جدیدا فردی را مشاهده کردید که در حال شیر دادن به نوزاد خود بوده، ممکن است چنین خوابی را ببینید.
این خواب حتی ممکن است برای مردان نیز اتفاق بیفتد که البته بسیار نادر است و بستگی به شرایطی که در خواب در مورد شیر دادن میبینید، دارد و معانی مختلفی را میتوان از آن برداشت کرد.
در این مقاله قصد داریم که چنین خواب هایی را برای شما توضیح دهیم و معانی مختلف آن را بررسی کنیم.
اگر تا به حال در مورد شیر دادن به نوزاد خواب دیده اید، بهتر است در این مطلب با ما همراه باشید. امیدوارم که اطلاعات کافی و کاربردی را در این مطلب مطالعه کنید.
ادامه مطلب در سایت دلبرانه
delbaraneh.com
دسته بندی : تعبیر خواب,سرگرمی
در این نوشته از بخش تعبیر خواب پرتال
دیدن کودک در خواب می تواند حالت های مختلفی داشته باشد که در ادامه به آن میپردازیم.
در این مطلب شما میتوانید انواع تعبیر خواب در رابطه با این موضع را از نظران معبران مختلف مطالعه نمایید
با ما همراه باشید…
امام صادق (ع) فرمود: درباره خواب دیدنها بیندیش، خداوند راست و دروغ آن را با هم در آمیخته، چرا که اگر همه آن خواب دیدنها، راست باشد، همه انسانها پیامبر خواهند شد، و اگر همه دروغ باشد، بیهوده و بىفایده خواهد گردید.
از دیدگاه اسلام اصل علم تعبیر خواب یک علم الهی بوده و از هر کسی ساخته نیست. بلکه اولیای طراز اول میتوانند خوابهای ما را دقیق تعبیر کنند.در ادامه تعابیر خواب مختلف که از سایت ها خارجی و ایرانی جمع آوری شده مشاهده خواهید کرد.لذا برای تعبیر خواب درست و دقیق پیشنهاد میکنیم که به شخص مطمئن و مورد اعتماد مراجعه کنید.
دیدن کودکان در خواب می تواند در فضاهای مختلفی اتفاق بیافتد و اصلا راحت نیست که بخواهیم معنی چنین خوابی را تعبیر کنیم.
دیدن کودک در خواب نشان از رابطه عمیق شما با خودتان دارد.
چنین خوابی می تواند بیانگر این باشد که شما انسان بیگناه و معصومی هستید که دوست دارید آرزوهای درونی تان را به واقعیت تبدیل کنید.
دیدن این خواب ها معمولا در مورد افرادی بیشتر انتظار می رود که کودک دارند و در مورد خانم ها بیشتر اتفاق می افتد.
چنین خواب هایی با یکدیگر متفاوتند. اگر افراد جوان چنین خوابی را ببینند، قضیه کلا فرق می کند.
اگر در واقعیت هم در مورد کودکان رویاسازی کنید، احتمال زیادی دارد که خواب آن را نیز ببینید.
این رویا تعبیر بدی نمیتواند داشته باشد و یا تعبیر بد آن بسیار نادر است.
خواب دیدن در مورد کودکان اغلب در زمانهایی اتفاق میافتد که شما رفتارهای بچهگانه از خودتان نشان می دهید.
مثلاً بیش از حد به دیگران وابسته هستید و یا اینکه نمی توانید به تنهایی از خودتان مراقبت کنید.
گاهی اوقات دیدن فرزندانتان در خواب می تواند نشانه این باشد که شما بیش از حد انسان نگرانی هستید.
در تعبیر منفی خواب های مربوط به کودک ممکن است احساس ناامیدی و ناتوانی در برابر سختی ها نشان داده شود.
ممکن است مشکلاتی بر سر راه شما قرار گرفته باشد که شما در حال دست و پنجه نرم کردن با آنها هستید.
ادامه مطلب در سایت دلبرانه
delbaraneh.com
دسته بندی : تعبیر خواب,سرگرمی
در این نوشته از بخش تعبیر خواب پرتال
دیدن پرواز کردن در خواب می تواند حالت های مختلفی داشته باشد که در ادامه به آن میپردازیم.
در این مطلب شما میتوانید انواع تعبیر خواب در رابطه با این موضع را از نظران معبران مختلف مطالعه نمایید
با ما همراه باشید…
امام صادق (ع) فرمود: درباره خواب دیدنها بیندیش، خداوند راست و دروغ آن را با هم در آمیخته، چرا که اگر همه آن خواب دیدنها، راست باشد، همه انسانها پیامبر خواهند شد، و اگر همه دروغ باشد، بیهوده و بىفایده خواهد گردید.
از دیدگاه اسلام اصل علم تعبیر خواب یک علم الهی بوده و از هر کسی ساخته نیست. بلکه اولیای طراز اول میتوانند خوابهای ما را دقیق تعبیر کنند.در ادامه تعابیر خواب مختلف که از سایت ها خارجی و ایرانی جمع آوری شده مشاهده خواهید کرد.لذا برای تعبیر خواب درست و دقیق پیشنهاد میکنیم که به شخص مطمئن و مورد اعتماد مراجعه کنید.
شاید رویاهای پروازکردن بسیار زیاد باشد.
این رویا ها می توانند نشان دهد که فرد در طول خواب کنترل کافی را دارد و می تواند فعالیت های خود را مدیریت کند.
خواب دیدن در مورد پرواز کردن معمولاً یک تجربه خوشایند و لذت بخش می باشد. آنها معمولا معنی خوبی دارند.
اگر چنین خوابی را دیدید و از آن لذت بردید، باید این حس را در خودتان تحسین کنید.
چنین خوابی علامت خوبی دارد و به شما نشان می دهد که کنترل زندگی خود را در دست دارید.
این خواب می تواند نشان دهنده این باشد که فرد در خواب نیرو و
هر چیزی ممکن است کنترل شما بر روی احساساتتان را نشان دهد.
خواب هایی در مورد پرواز همچنین ممکن است نشان دهد که فرد به دنبال دیدگاه بهتر در زندگی می گردد.
شاید این رویا نشان دهنده دیدگاهه های بهتر و جدید در زندگی در مورد بعضی از شرایط باشد.
پرواز کردن در خواب همچنین آزادی را نشان میدهد.
این خواب ها ممکن است به شما این احساس را بدهد که هیچ کاری وجود ندارد که توانایی انجام آن را داشته باشید.
این خواب همچنین میتواند امید و فرصتهای جدید و آزادی را به شما نشان دهد.
ادامه مطلب در سایت دلبرانه
delbaraneh.com
گاهی برای درج مطلبی در کپشن و یا برای استوری دبال یک متن زیبا می گردیم تا منتشر کنیم.
ما هم برای شما در این نوشته یک مجموعه کامل از بهترین
شما می توانید از این متن های برای پست و استوری و همچنین توییتر استفاده کنید.
امیدواریم که مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.با ما در ادامه همراه باشید
گشاده دست باش، جاری باش،کمک کن
مثل رود
باشفقت ومهربان باش
مثل خورشید
متواضع و کبر نداشته باش
مثل خاک
بخشش و عفو داشته باش
مثل دریا
اگه میخواهی دیگران خوب باشند، خودت خوب باش
مثل آینه
درباره این سایت